داستان دنباله دار یک عیار و چهل طرار (115): گزمه ها
خلاصه: خواندیم که با کشته شدن یاور قصاب و داروغه، شهر اصفهان نزدیک به آشوب بود. در حالی که عیاران به دنبال قاتل بودند، زانیار به دام مرداس جاسوس عثمانی افتاد که او را با پیام تهدیدی نزد بابامسرور فرستاد. بابامسرور پس از با خبر کردن حاتمبیگ وزیر و الله وردی خان، زانیار و امامقلی را مامور مراقبت از وزیر کرد.
با روشن شدند اطراف، زانیار و امامقلی خسته از جای خود بلند شدند و نگاه دقیقتری به اطراف کردند تا اگر کس دیگری آنجا کمین زده است را شناسائی بکنند. در همان حال امامقلی از زانیار پرسید: «عجیب بود. دیشب هیچ گزمهای از مقابل کاخ رد نشد.… (ادامه مطلب)