خلاصه: خواندیم که پس از دو بار شکست افسون دغل از زانیار اینبار در این فکر است که با نقشهای به خزانه شاهی دستبرد بزند. از طرفی زانیار که در حال درمان است، متوجه میشود شاهزاده عاشق فرزانه دختر داروغه شده و تصمیم میگیرد همراه یارعلی شکارچی پیر، سر به بیابان بگذارد.
فردای آن روز هنگامی که یاور قصاب به دیدن زانیار آمد، متوجه تصمیم او شد، بسیار تشویقش کرد و به او گفت که آب و هوایی صحرا و ورزش خیلی زودتر میتواند حال او را خوب کند و یاد گرفتن فنون تیراندازی از استادی مثل یارعلی آرزوی هر عیاری است.… (ادامه مطلب)
برچسب: داستان
یک عیار و چهل طرار – قسمت 31: نقشه گرگین
سربازهای شاهعباس مثل مور و ملخ، باغهای اطراف اصفهان را به دنبال افسون دغل دزد مشهور اصفهان و همدستهایش میگشتند. اما افسون که همان روز صبح در نبرد با شاهزاده زخمی شده بود، خودش را به خانه امنی گرگینخان یار قدیمیاش رسانده بود و از همانجا به موقع به یارانش هم پیغام داد که پراکنده بشوند.
باید کمی مخفی میماندند تا آبها از آسیاب بیفتد و جای زخم خنجر روی بازویش هم خوب شود. خانهای که در آن بودند، در واقع جایی بود که گرگینخان در زمانی که معاون داروغه بود، مخفیانه خریده بود تا سهمش از ثروت که شرکای دزدش به دست میآوردند را در آن از چشم دیگران مخفی کند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 30: نجاتیافته
خلاصه: زانیار پسر امینالتجار را از مخفیگاه دزدان با کمک داروغه فرار میدهد و با کمک شاهزاده، فرزانه دختر داروغه را هم از دام نجات میدهد. اما خود در درگیری از پای در میآید. شاه به دیدن زخمیها میرود و همه در آنجا از زانیار به نیکی یاد میکنند. شاه دستور میدهد جار بزنند تا شاید از خانواده او کسی را پیدا کند. داستان زانیار در شهر پخش میشود و به گوش یاور قصاب میرسد.
همانطور که یاور در آن بیوقت در مسجد مشغول عبادت بود، صدای دعای عجیب یک نفر را از پشت ستون شنید. او دعا میکرد که «خدایا، اگر بی گناهه، زنده شه و اگر با گناهه، بمیره!».… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 29: ناجی گمشده
خلاصه: زانیار برای نجات پسر امینالتجار به مخفیگاه دزدان میرود و با کمک داروغه موفق میشود او را نجات بدهد. اما وقتی برای نجات فرزانه میرود، توسط دزدان محاصره میشود. در آخرین لحظه شاهزاده به کمکش میآید. در نبرد اما این مهارت افسون است که ابتدا زانیار را از پای در میآورد و سپس شاهزاده را زخمی میکند. اما شاهزاده با کمک فرزانه، افسون را فرار میدهد. شاه به بالین داروغه و فرزانه زخمی میرود و از عشق پسرش به دختر داروغه آگاه میشود ولی آنرا نمیپسندد
زمانی که شاه قصد داشت به قصر برگردد، یوسف پسر امینالتجار که تا آن لحظه در کنار مجلس ایستاده بود و بر عصای تکیه کرده بود، پیش آمد و جلوی شاه تعظیمی کرد و گفت: «ای شاه قدر قدرت، زمانی که من در اسارت دزدان بودم، جوانی به نام زانیار نیستانکی خود را به خطر انداخت و به مخفیگاه دزدان دستبرد زد و من را آزاد کرد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 28: معشوق مجروح
خلاصه: زانیار برای نجات امینالتجار به مخفیگاه دزدان میرود و با کمک داروغه موفق میشود او را نجات بدهد. ولی وقتی برای نجات فرزانه میرود، به دام دزدان میافتد. شاهزاده به کمک او میرود. با این وجود با ضربه خنجر افسون، از پا در میآید. شاهزاده با کمک فرزانه، افسون را فراری میدهد اما وقتی برای بردن جسد زانیار بر میگردد آن را پیدا نمیکند.
شاهزاده به محض ورود به قصر، دستور داد طبیب مخصوص فوری برای درمان داروغه و دخترش برود خود جهت تعویض لباس به اتاقش رفت. اما ورود شاهزاده با سر برهنه و لباس خونین غوغایی در قصر به پا کرد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 24: داروغه
خلاصه: زانیار در حالی برای نجات یوسف پسر امینالتجار که توسط افسون دزدیده شده است، به دل مخفیگاه دزدان میزند که نگران فرزانه است که هر لحظه ممکن است پا به دامی بگذارد که دیوانبیگی پهن کرده است. او و یوسف موفق به فرار میشوند اما دزدان قدم به قدم آنها را دنبال میکنند و بالاخره در حالی که پای یوسف ناتوان و زانیار نیز زخمی شده، به آنها میرسند.
زانیار اولین دزدی که به او رسید را میشناخت. منصور حتی در میان دزدان هم به بیرحمی مشهور بود. او هر وقت به کسی دستبرد میزد، او را میکشت تا شناسائی نشود.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 23: درگیری
خلاصه: یوسف پسر امینالتجار توسط افسون و با هم دستی دیوانبیگی دزدیده شده است و زانیار که به گردن گرفته او را پیدا کند، مجبور میشود فرزانه را در دامی که آنها برای او چیدهاند رها کند تا به مخفیگاه افسون نفوذ و یوسف را نجات بدهد. اما دزدان در تعقیبشان هستند
زانیار و یوسف با سرعت میدویدند و دزدان نیز به دنبالشان بودند. آنها چند باغ را رد کردند. اما در حالی که زانیار به سرعت میدوید، متوجه شد که یوسف به اندازه او چست و چابک نیست و بخصوص در هنگام بالا رفتن از دیوار باغها کند، است. و هر لحظه تعقیبکنندگانشان به آنها نزدیکتر میشوند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 22: گروگان
خلاصه: در حالی که یوسف پسر امینالتجار دزدیده شده است و زانیار به گردن گرفته که او را پیدا کند. متوجه میشود که دیوانبیگی و افسون در این ماجرا با هم شریک جرم هستند. او فرزانه را در دامی که آنها برای او چیدهاند رها میکند تا شاید بتواند یوسف را نجات بدهد.
زانیار خیلی زود و با احتیاط خودش را به نزدیکی خرابههای عصارخانه قدیمی رساند. از دور گشتی در اطراف آن زد و متوجه شد که در هر طرف آن دزدی به کشیک نشسته استد. دست تنها حریف چهار نفر نمیشد و اگر هم برای کمک گرفتن برمیگشت، برای یوسف خیلی دیر میشد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 18: رقیبان جدید
در بخش های قبل خواندیم پسر امینالتجار دزدیده شده و داروغه که در تحقیقات به دیوانبیگی مشکوک است، فرزانه دخترش را برای تجسس به باغ او فرستاد، از طرفی دیگر زانیار که قسم عیاری میخورد همراه متین مطرب به باغ دیوانبیگی میآیند.
وقتی متین و زانیار به باغ رسیدند، نگهبانان که همه اطراف را قرق کرده بودند، جلوی آنها را گرفتند. اما متین خودش را معرفی کرد و گفت به دعوت دیوانبیگی آمده است. آنها را به درون باغ و جایی که خدمتکاران به شدت مشغول بودند، فرستادند. تمام باغ را با مشعلهایی روشن کرده بودند و ایوان را فرش کرده و چند تخت بر آن گذاشته بودند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 17: سوگند عیاری
خلاصه: یوسف پسرامین التجار در اطراف باغ دیوانبیگی دزدیده شده و داروغه که به دیوانبیگی مشکوک است، فرزانه دخترش را به خانه او میفرستد تا تحقیق کند و میفهمد محبوبه دختر دیوانبیگی عاشق یوسف بوده است. از طرفی یاور میفهمد که فرزانه خواستگاران زیادی دارد و زانیار نمیتواند امیدی به رسیدن به او داشته باشد. با این حال یاور زانیار را همراه خود به زورخانه میبرد.
یاور با تکتک پهلوانان و عیارانی که گرد گودی زورخانه ایستاده بودند، سلام و احوال پرسی کرد و بعد در نهایت زانیار را جلو آورد وسط گود ایستاد و گفت: «اییاران، شما را امشب اینجا جمع کردم، تا این جوان را به شما معرفی کنم.… (ادامه مطلب)