داستان دنباله دار یک عیار و چهل طرار (76): گریختن زندان

خلاصه: در قسمتهای قبل خواندیم چگونه افسون دغل که از دزدان مشهور اصفهان بود، با کمک برادرش ارغون شاهزاده را دزدیدند و زانیار عیار به دنبال آنها رفت و پس از آزادی شاهزاده و دختر داروغه، افسون را گرفتار و ارغون را کشت.
دو نفر از محافظان شاه، افسون دغل را دست بسته از میان شلوغی عصر هنگام کوچه‌ها به سمت زندان می‌بردند. یکی از آنها جلوی حرکت می‌کرد و راه را در میان جمعیت باز می‌کرد و دیگری در پشت سر افسون با نیزه‌اش او را هدایت و مواظبت می‌کرد که فرار نکند همچنین نمی‌گذاشت افراد کنجکاو هم به او نزدیک شوند.(ادامه مطلب)

داستان دنباله دار یک عیار و چهل طرار (75): فهمیدن فرزانه

خلاصه: خواندیم که با فرار افسون دزد از زندان، زانیار و یارعلی به تعقیب آنها رفتند و به فرزانه و شاهزاده که در دست راهزنان اسیر بودند، کمک کردند که فرار کنند. اما یارعلی در آن میان کشته شد و زانیار به دنبال راهزنان رفت تا انتقامش را بگیرد،او افسون را اسیر و برادرش ارغون را کشت و توانست با حیله راهزنانی که به دنبالش بودن را بفریبد و افسون را تحویل حاتم‌بیگ وزیر داد.
هنگامی که زانیار از اتاق بیرون پرید، حاتم بیگ وزیر به فرمانده نگهبانانش و چند نگهبانی که همراه او به اتاق آمده و می‌خواستند زانیار را تعقیب کنند، گفت: «بی‌عرضه‌ها!(ادامه مطلب)

داستان دنباله دار یک عیار و چهل طرار (74): افسون در نزد حاتم بیگ

خلاصه: خواندیم که با فرار افسون دزد از زندان، زانیار و یارعلی به تعقیب آنها رفتند و به فرزانه و شاهزاده که در دست راهزنان اسیر بودند، کمک کردند که فرار کنند. اما یارعلی در آن میان کشته شد و زانیار به دنبال راهزنان رفته، افسون را اسیر و ارغون برادر او را کشت و توانست با حیله راهزنانی که به دنبالش بودن را بفریبد و با زندانی خود به شهر برگردد.
زانیار مستقیم به خانه حاتم‌بیگ وزیر رفت. اما با آن قیافه مسخره و اسیری به دنبال خود، هر چه اصرار کرد فرمانده نگهبانان به خانه راهش نداد و گفت الان ساعت خواب بعدازظهر وزیر است و کسی را به داخل راه نمی‌دهند و او را به دولتخانه حواله کرد.(ادامه مطلب)

Posts navigation

1 2 3 4 5
Scroll to top