یک عیار و چهل طرار – قسمت 26: نبرد خنجرها

خلاصه: زانیار برای نجات پسر امین‌التجار که توسط افسون دزدیده شده، به دل مخفی‌گاه دزدان می‌زند و با کمک داروغه موفق می‌شود او را نجات بدهد. اما وقتی برای نجات فرزانه از دام می‌رود، خود را تنها در مقابل افسون و سه همراهش می‌بیند. در آخرین لحظه اما شاهزاده از راه می‌رسد.
با وجود شاهزاده‌، از نظر تعدادی هنوز برتری با یاران افسون بود. برای همین افسون وقتی مطمئن شد سوار دیگری پشت سر او نیست، جرات پیدا کرد و در حالی که جلو می‌آمد، گفت: «زانیار برای من، شما آن پسره را بگیرید، اگر زنده شد که چه بهتر. به نظر آدم پول‌داری است!»(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 24: داروغه

خلاصه: زانیار در حالی برای نجات یوسف پسر امین‌التجار که توسط افسون دزدیده شده است، به دل مخفی‌گاه دزدان می‌زند که نگران فرزانه است که هر لحظه ممکن است پا به دامی بگذارد که دیوان‌بیگی پهن کرده است. او و یوسف موفق به فرار می‌شوند اما دزدان قدم به قدم آنها را دنبال می‌کنند و بالاخره در حالی که پای یوسف ناتوان و زانیار نیز زخمی شده، به آنها می‌رسند.
زانیار اولین دزدی که به او رسید را می‌شناخت. منصور حتی در میان دزدان هم به بی‌رحمی مشهور بود. او هر وقت به کسی دست‌برد می‌زد، او را می‌کشت تا شناسائی نشود.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 23: درگیری

خلاصه: یوسف پسر امین‌التجار توسط افسون و با هم دستی دیوان‌بیگی دزدیده شده است و زانیار که به گردن گرفته او را پیدا کند، مجبور می‌شود فرزانه را در دامی که آنها برای او چیده‌اند رها ‌کند تا به مخفیگاه افسون نفوذ و یوسف را نجات بدهد. اما دزدان در تعقیبشان هستند
زانیار و یوسف با سرعت می‌دویدند و دزدان نیز به دنبالشان بودند. آنها چند باغ را رد کردند. اما در حالی که زانیار به سرعت می‌دوید، متوجه شد که یوسف به اندازه او چست و چابک نیست و بخصوص در هنگام بالا رفتن از دیوار باغها کند، است. و هر لحظه تعقیب‌کنندگانشان به آنها نزدیک‌تر می‌شوند.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 22: گروگان

خلاصه: در حالی که یوسف پسر امین‌التجار دزدیده شده است و زانیار به گردن گرفته که او را پیدا کند. متوجه می‌شود که دیوان‌بیگی و افسون در این ماجرا با هم شریک جرم هستند. او فرزانه را در دامی که آنها برای او چیده‌اند رها می‌کند تا شاید بتواند یوسف را نجات بدهد.
زانیار خیلی زود و با احتیاط خودش را به نزدیکی خرابه‌های عصارخانه قدیمی رساند. از دور گشتی در اطراف آن زد و متوجه شد که در هر طرف آن دزدی به کشیک نشسته‌ استد. دست تنها حریف چهار نفر نمی‌شد و اگر هم برای کمک گرفتن برمی‌گشت، برای یوسف خیلی دیر می‌شد.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 20: هم‌دستان

خلاصه: پسر امین‌التجار دزدیده شده و داروغه که در تحقیقات به دیوان‌بیگی مشکوک است، فرزانه دخترش را برای تجشش به باغ او فرستده، از طرفی دیگر زانیار که قسم عیاری می‌خورد همراه متین مطرب به باغ دیوان‌بیگی می‌آیند و متوجه می‌شود شاهزاده و قباد هر دو به فرزانه خیره مانده‌اند. متین که ناراحتی او را می‌بیند، به یادش می‌آورد که غمگین‌تر از او محبوبه است که از سرنوشت یارش بیخبر است و بهتر است به او کمک کند.
با رفتن شاه و میهمانان، متین و رامشگران باقیمانده نیز به راه افتادند تا حداقل همراه کاروان مهمانان بتوانند از دروازه رد و وارد شهر بشوند.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 16: یاور اندوهگین

خلاصه: یوسف پسرامین التجار در اطراف باغ دیوان‌بیگی دزدیده شده است و داروغه که در حال تحقیق در مورد آن است، فرزانه دختر خودش را به بهانه حفاظت در مقابل افسون دغل، به خانه دیوان بیگی می‌فرستد. فرزانه متوجه می‌شود که محبوبه و یوسف‌ از کودکی هم را دوست داشته‌اند و بسیار نگران او ست.

چون نزدیک شب شد، فرزانه دایه‌اش را فرستاد تا آنچه را فهمیده بودند، به پدرش بگوید. دایه ابتدا نزد، داروغه رفت و به او گفت که محبوبه دختر دیوان‌بیگی از ناپدید شدن یوسف خیلی غمگین است، اما ردی از اینکه پدرش به این موضوع مرتبط باشد، پیدا نشده است. (ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 15: محبوبه

خلاصه: داروغه مشغول تحقیق در مورد ربوده شدن پسر امین‌التجار است. مشخص می‌شود که او در کنار باغ دیوان بیگی ربوده شده. داروغه که از تهدیدهای دیوان بیگی آگاه می‌شود، قدری به او مشکوک است، اما شواهد نشان می‌دهد که دزدان او را ربوده‌اند.
آن روز افراد داروغه هر چقدر آن اطراف گشتند، نتوانستند رد دیگری از دزدان پیدا کنند. چون ظهر شد تعدادی را در اطراف به نگهبانی گذاشت و خود به خانه رفت. دخترش فرزانه، خرم بود که پدرش از زیر قولی که به افسون دغل داده، آزاد شده است. برای همین سپرده بود بهترین خورشتی که ببرک خان دوست داشت را بپزند.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 14: عاشقی در باغ

خلاصه: به امین‌التجار در حضور داروغه خبر می‌دهند که پسر او را دزدیده‌اند و امین التجار و داروغه برای یافتن سرنخ به باغ رفتند. زانیار که معمای دزدی ابریشم‌های چینی را حل کرده، از دور مراقب فرزانه دختر داروغه است تا سالم بخانه برسد و نقشه افسون برای ربودن او را خنثی می‌کند.

وقتی ببرک‌خان داروغه و امین التجار به باغ احمدآباد رسیدند، داروغه اجازه ورود به کسی نداد و گفت قبل از همه باید حسن میرشکار وارد شود و تفحص کند. حسن میرشکار پیرمردی کهن سال بود که داروغه همه جا به دنبال خود می‌بردش. معروف بود که در جوانی میرشکار شاه طهماسب بوده و حتی می‌تواند رد پرنده را روی هوا بزند.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت ششم

خلاصه قسمتهای قبل: داروغه اصفهان برای یافتن دزد ابریشم چینی سه روز فرصت دارد. وقتی در روز دوم از یافتن دزد ناامید شد، از افسون دغل سردسته دزدهای اصفهان کمک میخواهد و در عوض قول می‌دهد، دخترش را به عقد او در آورد. در حالی که افسون دغل به دنبال دزد است، دختر داروغه عزا گرفته است.

با نزدیک شده به پایان روز دوم، افسون دغل از یافتن دزد ابریشم‌ها نا‌امیدتر می‌شد. یارانش سراغ تمام دزدان سرشناس و مال‌خرهای شهر رفتند و همه مخفی‌گاه‌ها را زیر و رو کردند. اما هیچ خبری حتی از یک عدل ابریشم چینی نبود. شب هنگام، افسون خود و چند نفر از دوستانش به کاروانسرا رفتند و به چندتا از خبره‌ترین دزدانش دستور داد که سعی کنند مخفیانه به آنجا نزدیک شوند.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت پنجم

خلاصه قسمتهای قبل: داروغه که برای یافتن دزد ابریشم‌ها تنها سه روز فرصت داشت، از سرناچاری قول داد که دخترش را به عقد معروف‌ترین دزد شهر در بیاورد اگر او بتواند ابریشم‌ها را پیدا کند.

فرزانه دختر زیبای داروغه با چهره‌ای چون خورشید درخشان بود. از هنگام تولد داروغه دایه‌ای برایش گرفته بود که او را پرستاریش را بکند. برای دایه او حکم فرزندش را ‌داشت و وقتی از میان صحبت شهرنوش به قولی داروغه به افسون طرّار، مطلع شد، مثل آن بود که سنگ آسیاب را بر سرش زدند و چشمانش تیره و تار شد. فوراً از حمام بیرون آمد و خودش را به خانه داروغه رساند و برسر زنان حرفی را که شنیده بود برای فرزانه بازگو کرد. (ادامه مطلب)

Posts navigation

1 2 3 4 5
Scroll to top