فصلهای قبلی داستان را میتوانید در اینجا مطالعه کنید. اما خلاصه داستان از این قرار است:
قهرمان داستان که قصد خودکشی از روی منارمسجدعلی را داشت، ناگهان درگیر ماجرایی متفاوت میشود و به اشتباه به جای شاگرد کیمیاگر توسط مندیل عفریت به دربار ملکه عفریتها برده میشود. ملکه هم او را به ماموریتی برای یافتن جام جم میفرستد. او پس از اطلاع از یک توطئه درباری، نجات جان مندیل از دست شیر گرسنه و در نهایت مواجهه با اژدهای فریبکار سر از شهر غولها در میآورد.
و حالا این شما و این ادامه داستان:
فصل هفتم: استقبال مادرانه
مندیل به اولین درب درون دالان که رسید آن را باز کرد و من را به وسط یک اتاق بزرگ هل داد.… (ادامه مطلب)