خلاصه: داروغه مشغول تحقیق در مورد ربوده شدن پسر امینالتجار است. مشخص میشود که او در کنار باغ دیوان بیگی ربوده شده. داروغه که از تهدیدهای دیوان بیگی آگاه میشود، قدری به او مشکوک است، اما شواهد نشان میدهد که دزدان او را ربودهاند.
آن روز افراد داروغه هر چقدر آن اطراف گشتند، نتوانستند رد دیگری از دزدان پیدا کنند. چون ظهر شد تعدادی را در اطراف به نگهبانی گذاشت و خود به خانه رفت. دخترش فرزانه، خرم بود که پدرش از زیر قولی که به افسون دغل داده، آزاد شده است. برای همین سپرده بود بهترین خورشتی که ببرک خان دوست داشت را بپزند.… (ادامه مطلب)