قصه گویی در این روزگار تقریباً فراموش شده است. مادران و پدران کمتر فرصت قصه گفتن برای بچههای خود دارند و ترجیح میدهند آنها بیشتر با موبایلها و تبلتها و اسباببازیهای جدیدشان سرگرم باشند. پدر بزرگها و مادربزرگها هم روز به روز دور از دسترستر میشوند. آپارتمانهای کوچک آنها جایی برای نوههای پر سر و صدا ندارد. اما سالهای سال قبل هنری بود به اسم قصه گویی میدانی. که در واقع جد بسیاری از هنرهای روایتی مثل نقالی و پرده خوانی است.
در آن زمان قصهگوها بر سر میادین و گذرهای شهر میایستادند و با قصه گفتن برای بزرگسالان آنها را سرگرم میکردند و در میان آن پندها و اندرزها و گاه نقدها و کنایههای خود را از وضعیت موجود مطرح میکردند. چند وقتی است که همراه موسسه افسانسرا شدم تا این هنر قدیمی را دوباره زنده کنیم. پس از دوندگی فراوان مدیران موسسه بالاخره توانستند مجوز اجرای برنامهها را در یکی از جذابترین مکانها برای قصه گویی بگیرند.
هر شنبه ساعت هفت به همراه قصهگوها به میدان نقشجهان اصفهان میرویم و در حالی که آنها مقابل عمارت عالیقاپو قصههای خود را بیان میکنند، من از ایشان فیلم و عکس تهیه میکنم. فیلم زیر یکی از نمونه های قصه گویی است و انشالله در آینده فیلمهای بیشتری برایتان خواهم گذاشت.
این موسسه فعالیتهای دیگری نظیر برگزاری شبهای قصه و همچنین آموزش روشهای قصه گویی و یا آشنایی با متون ادبی مثل شاهنامه، مثنوی، سمک عیار و…. را نیز در کارنامه خود دارد. برای مدیر این موسسه سرکار خانم دکتر معینی فرد آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم شاهد کارها بیشتر و بهتر از این موسسه باشم. برای آشنایی بیشتر با این موسسه توصیه میکنم به سایت موسسه یا کانال تلگرامی و یا اینستاگرام آن مراجعه کنید.
خیلی غافلگیر شدم! کار خیلی جذابیه، چه برای مجریان و چه برای شنوندگان قصه. درود فراوان و هزار نام خدا بر شما باد.
در این عصر البته تلویزیون و رسانه های دیگه و بازیهای رایانه ای و موبایلی و مشغله ها و گرفتاریها خیلی مردمو مشغول خودش کرده ولی وقتی هنوزم میبینم بچه ها با تفنگ اب پاش بازی میکنن و قایم میشن تا همدیگه رو پیدا کنن نشون میده زندگی همواره در حال نوسان روی محوری سینوسیه و ان شا الله که از طرح شما هم روز بروز استقبال بیشتری میشه. من اگه اصفهان بودم حتما میومدم از نزدیک ببینم.
موفق و پیروز باشید.