مرگ جاوید بالاخره بعد از دو سال و دو ماه تمام شد. این داستان بلندی در ژانر وحشت است که چنین آغاز میشود:
از من به تو نصیحت فرزندم، هیچ وقت عاشق نشو. چون عشق میتواند سرآغاز وحشتناکترین مرگها باشد. این را من خیلی دیر فهمیدم. مدتها بعد از آنکه عاشق شدم. داستانش طولانی است اما من برای همه کس تعریف نمیکنم چون فقط آنهایی که درد عشق کشیدند حرف یک مرده جاوید را میفهمند. تو درد عشق کشیدهای؟ اگر نکشیدی، همینجا مرا رها کن و برو. داستان من به درد تو نمیخورد. اما اگر در فراز و فرود زندگیات آتش عشق برای لحظهای هم تو را لمس کرده، بنشین و آنرا گوش کن چون درد مشترکی داریم. گوش کن تا بفهمی این عشق بود که مرا به دیدار نگهبان سرهای بریده برد، این عشق بود که مرا به دِیر زندهکننده مردگان برد و این عشق بود که معشوقم را از من گرفت. عشق همان طلسمی بود که پیشگوی پیر در موردش گفته:عاشق است، کُشتهعاشق است، کُشندهعاشق است، بَرندهآغاز و آشکار، پایان و پنهان، عشق است
مرگ جاوید را اولین بار سال ۹۶ شروع به نوشتنش کردم. اما در نیمههای داستان یک توقف طولانی داشت. بیانگیزگی به دلیل چاپ نشدن آثار قبلی و پر مشغلهگی به دلیل حجم کارها باعث این موضوع بود. با شروع سال ۹۸ به انگیزه شرکت در مسابقه افسانهها نشستم و چند هفته پشت سر هم نوشتم تا بالاخره تمام شد.
مرگ جاوید نام داستانی در ژانر وحشت است که به ماجرای جاسوسی از زمان صفویه بر میگردد که طی ماجراهای در نهایت باعث زنده شدن دراکولا میگردد.
نوشتههای مرتبط قبلی:
پ.ن: تصویر برگرفته از اینستاگرام نویسنده
[…] پایان نوشتن مرگ جاوید […]
شخصا امیدوارم همیشه انگیزه و انرژی و زمان برای نوشتن کارهای جدید داشته باشید
شخصا امیدوارم همیشه انگیزه و انرژی و زمان برای نوشتن کارهای جدید داشته باشید