معرفی کتاب قتلگاه از مجموعه کتابهای جک ریچر
کتاب قتلگاه اولین کتاب از سری داستانهای قهرمانی به نام جک ریچر اثر لی چایلد است که با کمی تردید شروع به خواندن آن کردم. اما باید بگویم واقعاً از خواندن آن بعنوان یک کتاب سرگرم کننده، لذت بردم و یکی از معدود کتابهای بود که در این روزهای موبایلی و شبکههای رنگارنگ اجتماعی وادارم میکرد هر شب قبل از خواب یک یا دو فصلش را بخوانم.
اگر به طور خلاصه بخواهم بگویم، لی چایلد ترکیبی از میکی اسپیلین خالق مایک هامر و فردریک فورسایت نویسنده معروف تریلرهای جاسوسی است. جک ریچر قهرمان این داستان لی چایلد مثل مایک هامر یکجور کارآگاه بزن بهادر است که ناگهان درگیر یک ماجرای عجیب با یک سری شخصیت بد بیرحم میشود. البته برای دکور صحنه هم چندتایی زن زیبا در گوشه کنار داستان چیده شدهاند و یک ماجرای عاشقانه هم در طول داستان شکل میگیرد. این اسکلت داستان کاملاً شبیه داستانهای میکی اسپیلین است. اما سیل جزئیاتی که در خلال داستان به خورد شما داده میشود و عمق توطئه ای که به مرور کشف میشود کاملاً شبیه داستانهای فردریک فورسایت است.
تعریف کردن در مورد چنین داستانهای بدون لو دادن آن، خیلی سخت است. همین قدر بگویم که جک ریچر یک کارآگاه سابق پلیس ارتش است، که مثل یک کابوی دارد برای خودش بیهدف در آمریکا میگردد. از روی هوس به شهری میرود که تنها برادرش به او گفته قبلاً یک نوازنده معروف مدتی در آنجا بوده و هنوز یک ساعت از ورودش به شهر و دو صفحه از داستان نمیگذرد که پلیسها بر سرش میریزند و به جرم قتلی که از آن بیخبر است، دستگیرش میکنند. در ادامه داستان میخوانید که چطور مقتول به ظاهر ناآشنا یک آشنا از کار در میآید و چطور قتل او به یک سری قتل دیگر منجر میشود و شهری آرام و خوشبخت ناگهان تبدیل به صحنه توطئه ای ملی میشود که ممکن است کل جهان را درگیر خود کند.
در حال حاضر کتابسرای تندیس در حال ترجمه سری کتابهای این قهرمان است و تا جای که من در سایت دیدم ده عنوان آن را چاپ کرده است. لازم به ذکر است که سری داستانهای این قهرمان تا بحال دو فیلم یکی در سال ۲۰۱۲ و دیگری در سال ۲۰۱۶ با بازی تام کروز در نقش جک ریچر ساخته شده است و تا جای که من یادم هست، فیلم اولی از صدا و سیما هم پخش شده است که البته ربطی به این داستان ندارد.
در نهایت میگویم اگر به دنبال یک داستان پر هیجان و جذاب پلیسی/جنایی با یک قهرمان بزن بهادر می گردید، این کتاب را از دست ندهید. من که با عجله به سراغ داستان بعدی این نویسنده رفتم و در فکرم بقیه کتابهایش را سفارش بدهم.
اولا که ان شاءالله یه روزی برسه کتابهای شما رو قبل از خواب یکی دو فصل بخونیم.
ثانیا که اگر خوانندگان زن سایت شما شاکی بشن حق دارن. خودمو جای اونا که میذارم و میبینم نویسندگان مرد از زنان (زیبا) بعنوان دکور در داستانهاشون استفاده میکنن فورا رگ نژاد پرستی ام گل میکنه.
ثالثا که خیلی عجیبه که یه انتشاراتی در این اوضاع کساد فرهنگی و کتابخوانی از یه مجموعه خارجی یهو اینهمه مجلد رو ترجمه و چاپ میکنه. انگار دور نیست اون روزی که داستانهای چینی هم حسابی این چندتا کتابفروشی باقیمانده رو (که هنوز فست فود و آب هویج فروشی) نشدن تسخیر میکنن. کلا حمایت از نویسنده داخلی هم چه در میان اصحاب نشر و چه در میان خوانندگان آنچنان طرفداری نداره مگر در مواردی خاص. البته شخصا امیدوارم اینایی که بر زبان راندم همه اش گزافه گویی و سیاه نمایی ناشی از بی اطلاعی من باشه.
به امید روزهای بهتر.
از نظر لطف شما سپاسگزارم.
حقیقتش این تیپ رمانها به قول معروف Young Adult پسرانه هستند و مخاطب اصلی آنها بیشتر پسرهای جوان هستند تا دخترخانم ها. بنابراین به طور سنتی یک قهرمان مرد دارند با چندتا شخصیت فرعی زن. خانمهای محترم میدانند که این موضوع تقصیر من نیست. در عوض آنها رمانهای Young Adult دخترانه را دارند که یک قهرمان دختر دارد با تعدادی مرد عاشق پیشه. به قول معروف این به آن در. 🙂