فردا دارم میروم آزمون بدهم برای نویسندگی یک برنامه در تلویزیون اصفهان! برام دعا کنید عاقبت بخیر بشوم. اگر رد شدم که مسلما باز هم به نویسندگی ادامه میدهم تا بهتر شوم. اما قبول شدنم میتواند کمک خوبی در این مسیر به من بکند.
دسته: خاطرات
تهران گمراهکننده
تکلیف هفته پیش استاد فیلمنامه نویسی مان، مکتوب کردن یک خاطره بود! در همان لحظهای که این را گفتند، تمام خاطرات زندگیم از ذهنم پرید رفت! کل هفته داشتم فکر میکردم برای یک خاطره ناقابل اما هیچی به ذهنم نرسید. کم کم به این نتیجه رسیدم که کلاً زندگی بی خاصیت و یک نواختی داشتم. شب آخر از درد ناچاری داشتم نوشتههای قبلیم را مرور میکردم تا ببینم آیا ردی از گذشته خودم پیدا میکنم یا نه. و از خوش شانسی دو تا خاطره مکتوب پیدا کردم. خاطره جدیدتر از نظر زمانی و قدیمیتر از نظر مکتوب شدن را به اسم اهوازنامه سالها قبل نوشته بودم و خاطره قدیمیتر از نظر زمانی و جدیدتر از نظر مکتوب شدن، خاطرهای بود که سال گذشته به بهانه مسابقه همشهری داستان بعنوان داستان تهران نوشته بودم.… (ادامه مطلب)
چهارشنبه متفاوت و آزادی دیو در بند در راه چاپ
امروز با من تماس گرفتند تا برای چاپ داستانهای برگزیده شده در مسابقه افسانه ها اجازه چاپ بگیرند. الظاهر قرار است دو داستان «چهارشنبه متفاوت»، «آزادی دیو در بند» در مجموعه داستانی توسط انتشارات باژ چاپ شود. خبری خوبی بود و امروزم را ساخت.… (ادامه مطلب)
داستان خوانی در محفل ادبی آنگاه داستان – داستانی نه لایق محفل
داستان خوانی
نقد یک اثر همیشه برای نویسنده کشنده است، بخصوص اگر چهره به چهره و در یک جلسه عمومی باشد. اما اتفاقی که برای من افتاد، تفصیر خودم بودم. داستان علمی-تخیلی «چهارشنبه متفاوت» را برای داستان خوانی در گردهمائی «آنگاه داستان» انتخاب کردم. جائی که از قبل میدانستم بیشتر افراد طرفدار متنهای معناگرا و نثرهای پیچیده هستند. اما امیدوار بودم این داستان خوانی کمکم کند تا قسمت دوم داستان را سریعتر تمام کنم.
حجم داستان برای خواندن در یک جلسه بسیار طولانی بود و استفاده از اسم های سخت و نامانوس فضائیها، استفاده از اصطلاحات تخصصی ادبیات علمی-تخیلی مثل بیومکانیک یا استفاده دوگانه از واژه های علمی مثل پلاسما برای شنونده ها نه تنها جالب نبود که باعث سردرگمی شده بود.… (ادامه مطلب)
قلم جوانی – مجموعه داستان کوتاه منتخب جشنواره
نویسنده داستان کوتاه
بله! بعد از چاپ داستان در مجله «شگفتزار» و همکاری در چاپ داستان دنباله دار با روزنامه «رسانه برتر» بالاخره یک قدم در مراحل نویسنده شدن جلوتر رفتم و برای اولین بار در کتاب «قلم جوانی» اسمم بعنوان نویسنده آورده شده است. این کتاب شامل مجموعه آثار منتخب اولین جشنواره داستان کوتاه نشر عطران می باشد و شامل ۵۵ داستان منتخب جشنواره از ۳۱ نویسنده است. از این میان سه داستان من هم جزو آثار منتخب بوده و در این مجموعه چاپ شده است.
لیست کامل آثار مجموعه داستان قلم جوانی
لیست کامل آثار به شرح زیر است:
۱- شمعدانی که شکست – حوری سیدابوالقاسم
۲- عصب کِشی یا عصب کُشی – مسعود قادری آذر
۳- استاد، در محضر مرگ – محمدهادی چرخکان
۴- او – محمدحسین بهنیا
۵- تندیس – شادی عنصری
۶- شورش انگشتها – کامران حمزه لو
۷- فیل – فائزه فاطمی نژاد
۸- نگهبت شیفت شب – حوری سیدابوالقاسم
۹- من هم کتابدار شدم – روناک حمزه ای
۱۰- وداع دوباره – مجید دهقان نصیری
۱۱- ساعت ۸ صبح – بنفشه طالعی سبزوار
۱۲- آلودگی دوست داشتنی – حوری سیدابوالقاسم
۱۳- آخرین انتخاب یک مرد ۳۶ ساله – محمدهادی چرخکان
۱۴- بازگشت جوجه رنگی – مسعود قادری آذر
۱۵- پادشاه و کفاش – حسن بلندی کرویق
۱۶- پنجشنبه های عزیز – صبا سلمان زاده
۱۷– پیراهن وصله دار – مجید دهقان نصیری
۱۸- عصری پاییزی … – احمد گوهرشاهی
۱۹- تکرارهای معنی دار توپ سیاه رنگ – علیرضا مسلمانی
۲۰- یک صبح زمستانی – ایلناز دره شوری
۲۱- تماس تلفنی – مسعود قادری آذر
۲۲- جوانه – سمیه شیخی
۲۳- خاطره نردبان – پریناز اخوان
۲۴- حس ناشناخته – سوده سپهری
۲۵- خدا اینجاست؛ نیازی به سفر نیست – یونس رحیمی
۲۶- خواب آشفته – مهدی حاجی باقری
۲۷- خوابگرد – کامران حمزه لو
۲۸- دادن دار و ندار یک قلب پاک – یونس رحیمی
۲۹- داروی سمی درمانگر – یونس رحیمی
۳۰- درد – سید باقر موسوی
۳۱- دو برادر – حسن بلندی کرویق
۳۲- دریا همین قدر کوچک است -مهدی حاجی باقری
۳۳- دندان نیش -شادی عنصری
۳۴- راه مدرسه – نیره عبدی
۳۵- رژلب – عباس نامداری علی آبادی
۳۶- روزمرگی – فراز جاسمی
۳۷- سه مسیر اتوبوس – مسعود قادری آذری
۳۸- رمضان سی و شش سال پیش – مسعود قادری آذری
۳۹- یک دعوای خانوادگی در آسمان – بنقشه طالعی سبزوار
۴۰- شهر ساحلی – سید باقر موسوی
۴۱- عروسکها – محمد هادی چرخکان
۴۲- من فقط یک نفرم … – بنفشه طالعی سبزوار
۴۳- همسران خوب – یونس رحیمی
۴۴- مهر پدری – یونس رحیمی
۴۵- کوکوسبزی – بنقشه طالعی سبزوار
۴۶- ما و آلمانیا – فاطمه امیری
۴۷- گاو بنی اسرائیل – سیدباقر موسوی
۴۸- کلبه تنهائی – ساسان سلام زاده سلماسی
۴۹- کدو تنبل – پوران امینی
۵۰- کاشت و برداشت – سمیه شیخی
۵۱- قرارداد – فاطمه امیری
۵۲- در تعقیب – مجید دهقان نصیری
۵۳- عاشقانه کامپیوتری Enter – رضا خواص
۵۴- سیاه و کبود – فرشاد رهنما
۵۵- جزیره مینو – محمدهادی چرخکان
چاپ اول این کتاب شامل ۱۳۰ صفحه در زمستان ۹۵ و با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه به قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده است.… (ادامه مطلب)
خواب!
من تخصص کمی در خواب دیدن دارم. اما اگر ببینم عجیبترین خوابهای دنیا را میبینم. این خواب آخریام خودش میتواند یک داستان کمدی/تراژدی رمانتیک باشد. شاید یک زمانی داستانی بر مبنای آن بنویسم. در خواب خودم را دیدم که در آمریکا بعنوان یک مهاجر غیر قانونی زندگی میکردم و همیشه نگران آن بودم که پلیس من را بگیرد. در همان حال با جا زدن خودم به جای دیگری چک بیکاری او را میگرفتم و با دوستانم یک گروه سارق حرفه ای را تشکیل داده بودیم. اما عجیبتر از همه این بود که یک دوست دختر سیاه پوست پلیس هم داشتم. حالا از رنگ پوستش که بگذریم همیشه نگران بودم اگر او بفهمد که من یک مهاجر غیر قانونی خلافکار هستم چیکار میکند.… (ادامه مطلب)
همنت ICT – آخر هفتهای پرکار و پرتجربه با ایده «من میبینم»
آخر هفته در همنت ICT
همنت ICT رویدادی کارآفرینی در این حوزه است که امسال برای دومین بار توسط بنیاد نخبگان و مخابرات استان اصفهان برگزار میشد. در این همنت با یک تیم شش نفره و یک ایده خیریه شرکت کردیم. ایده ما «من میبینم» یک اپلیکیشن موبایل بود که به نابینایان کمک میکند در مواقع لزوم به یک مرکز متصل شوند و از خدمات افراد بینا به کمک دوربین موبایلشان استفاده کنند. این ایده به یک نیاز خیلی پایه نابینایان، پاسخ میداد. حتی وقتی موسسه ابابصیر یک نابینا و کم بینا را برای آزمایش ایده فرستادند، دیدیم کاربردهای آن خیلی فراتر از آن چیزی است که ما در نظر گرفته بودیم.… (ادامه مطلب)
خواندن داستان طلسم قنات زارچ در آن گاه داستان
داستان خوانی در آن گاه داستان
هفته گذشته برایم هفته بسیار شلوغ و پر کاری بود. روز سه شنبه برای اولین بار یک داستانم را در حضور جمع خواندم و نقد شنیدم. داستانی که انتخاب کرده بودم داستان طلسم قنات زارچ بود و در محفل «آن گاه داستان» آن را خواندم. «آن گاه داستان» به همت مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان هر دو هفته یکبار سهشنبهها بعدازظهر در حوضه خانه باغ غدیر اصفهان تشکیل میشود. در هر محفل آن گاه داستان از یکی از منتقدان یا نویسندگان نیز دعوت میشود حضور داشته باشد و در نقد داستانها کمک بکند. به نظر من که فضای خیلی خوبی برای نویسندگان جوان و نوجوان ایجاد شده و به شخصه نیز از این فضا استفاده میکنم تا انرژی بیشتری بگیرم. … (ادامه مطلب)
کابوس مرگ جاوید
با سلام به تمام دوستان و خوانندگان عزیز،
مدتی است که مشغول نوشتن داستانی با نام «مرگ جاوید» هستم. داستان خیلی کند پیش میرود و من را شرمنده شما عزیزان کرده است. با این وجود دوست دارم نظرتان را در مورد قسمت زیر که کابوسی است که قهرمان داستان میبیند بدانم. آیا به اندازه کافی ترسناک هست؟ آیا چیزی میتوانم به آن اضافه کنم؟
در خواب دیدم که بدنی نداشتم و مثل روحی سرگردان بر بالای قبرستانی تاریک پرواز میکردم. پارس سگها و زوزه گرگها از اطراف بلند بود، اما هر چه به میان ظلمات چشم میدوختم چیزی نمیدیدم.… (ادامه مطلب)
حساسیت به جایزه!
باز هم دچار قفل نویسندگی شدم! آن هم بعد از آنهمه خبرهای خوب. الان که نگاه میکنم بیش از چهل و پنج روز از تاریخ اختتامیه چهارمین دوره مسابقه داستاننویسی افسانهها گذشته است و من حتی نتوانستم یک مطلب درباره موفقیت خودم در آن بنویسم! مسابقهای که دو جایزه و یک تقدیر نامه از آن گرفتم. جایزه برترین داستان بلند علمی/تخیلی و بهترین داستان کوتاه وحشت و همچنین تقدیر ویژه هیئت داوران بخاطر داستان کوتاه علمی/تخیلی را به ترتیب به خاطر داستانهای «دو بیهمتا»، «آزادی دیو در بند» و «چهارشنبه متفاوت» گرفتم. این یعنی یک سوم جوایز داستان نویسی بزرگسالان را از آن خودم کردم.… (ادامه مطلب)