خلاصه داستان از این قرار است:
قهرمان ناامید داستان ناگهان از دنیای خودش وارد دنیایی دیگر شده و درگیر ماجرایی متفاوت میشود و به اشتباه به جای شاگرد کیمیاگر توسط مندیل عفریت به دربار ملکه عفریتها برده میشود. ملکه او را به ماموریتی برای یافتن جام جم میفرستد. پس از اطلاع از یک توطئه درباری، نجات جان مندیل از دست شیر گرسنه و در نهایت مواجهه با اژدهای فریبکار سر از شهر غولها در میآورد. استراحتی در غریبنواز مادر مندیل میکنند و دوباره راهی ماجراجویی میشوند.
و حالا این شما و این ادامه داستان:
سرقت از گنجینه اسرار
پرواز کوتاهی بر فراز شهر غولها داشتیم، زیر پایم خانههای غولآسا با نوری کمسو روشن شده بود.… (ادامه مطلب)