خلاصه: خواندیم که مرداس جاسوس عثمانی تلاش کرد که با کمک دستیارش، شاه عباس را ترور کند و وقتی موفق به اینکار نشد با شایعه کشته شدن شاه، شهر را به آشوب کشید. مصطفی شیرفروش شاه را نجات داد و شاه با کمک اللهوردیخان به کاخی برگشت که در آن شاهزاده خود را شاه میدانستند.
شاه عباس همین که سر و صورتش را شست و ندیمان زخمهایش را بستند لباسی نو پوشید و دستور داد درباریان را به داخل سالن بیایند. حاتمبیگ و آن گروه از همراهان که هنوز آنجا بودند، بحضور شاه رسیدند. ابتدا برای سلامت شاه دعا کردند و سپس از اینکه شاه از آن مهلکه جان سالم به در برده بود، اظهار خوشحالی کردند.… (ادامه مطلب)