خلاصه: زانیار برای نجات پسر امینالتجار که توسط افسون دزدیده شده، به دل مخفیگاه دزدان میزند و با کمک داروغه موفق میشود او را نجات بدهد. اما وقتی برای نجات فرزانه از دام میرود، خود را تنها در مقابل افسون و سه همراهش میبیند. در آخرین لحظه اما شاهزاده از راه میرسد.
با وجود شاهزاده، از نظر تعدادی هنوز برتری با یاران افسون بود. برای همین افسون وقتی مطمئن شد سوار دیگری پشت سر او نیست، جرات پیدا کرد و در حالی که جلو میآمد، گفت: «زانیار برای من، شما آن پسره را بگیرید، اگر زنده شد که چه بهتر. به نظر آدم پولداری است!»… (ادامه مطلب)
برچسب: عشق
یک عیار و چهل طرار – قسمت 24: داروغه
خلاصه: زانیار در حالی برای نجات یوسف پسر امینالتجار که توسط افسون دزدیده شده است، به دل مخفیگاه دزدان میزند که نگران فرزانه است که هر لحظه ممکن است پا به دامی بگذارد که دیوانبیگی پهن کرده است. او و یوسف موفق به فرار میشوند اما دزدان قدم به قدم آنها را دنبال میکنند و بالاخره در حالی که پای یوسف ناتوان و زانیار نیز زخمی شده، به آنها میرسند.
زانیار اولین دزدی که به او رسید را میشناخت. منصور حتی در میان دزدان هم به بیرحمی مشهور بود. او هر وقت به کسی دستبرد میزد، او را میکشت تا شناسائی نشود.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 23: درگیری
خلاصه: یوسف پسر امینالتجار توسط افسون و با هم دستی دیوانبیگی دزدیده شده است و زانیار که به گردن گرفته او را پیدا کند، مجبور میشود فرزانه را در دامی که آنها برای او چیدهاند رها کند تا به مخفیگاه افسون نفوذ و یوسف را نجات بدهد. اما دزدان در تعقیبشان هستند
زانیار و یوسف با سرعت میدویدند و دزدان نیز به دنبالشان بودند. آنها چند باغ را رد کردند. اما در حالی که زانیار به سرعت میدوید، متوجه شد که یوسف به اندازه او چست و چابک نیست و بخصوص در هنگام بالا رفتن از دیوار باغها کند، است. و هر لحظه تعقیبکنندگانشان به آنها نزدیکتر میشوند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 22: گروگان
خلاصه: در حالی که یوسف پسر امینالتجار دزدیده شده است و زانیار به گردن گرفته که او را پیدا کند. متوجه میشود که دیوانبیگی و افسون در این ماجرا با هم شریک جرم هستند. او فرزانه را در دامی که آنها برای او چیدهاند رها میکند تا شاید بتواند یوسف را نجات بدهد.
زانیار خیلی زود و با احتیاط خودش را به نزدیکی خرابههای عصارخانه قدیمی رساند. از دور گشتی در اطراف آن زد و متوجه شد که در هر طرف آن دزدی به کشیک نشسته استد. دست تنها حریف چهار نفر نمیشد و اگر هم برای کمک گرفتن برمیگشت، برای یوسف خیلی دیر میشد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 21: مقر دزدان
خلاصه: پسر امینالتجار دزدیده شده و فرزانه دختر داروغه مهمان دیوانبیگی میشود تا شک پدرش را بررسی کند، از طرفی دیگر زانیار به همراه متین مطرب به باغ دیوانبیگی میآیند تا مهمانان او از جمله شاه و شاهزاده را سرگرم کنند. زانیار که شب در باغ مانده است، متوجه میشود دیوانبیگی و افسون با هم همدست هستند و دیوانبیگی به افسون قول میدهد که در صورت کشتن یوسف، فرزانه را به دام او بفرستد.
افسون که برای رسیدن به فرزانه بیتاب بود، قول و قرارش را با دیوانبیگی نهایی میکند و فوری از او خداحافظی کرد و رفت. دیوانبیگی هم بدون آنکه متوجه بشود زانیار شود، از همان راهی که آمده بود برگشت.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 20: همدستان
خلاصه: پسر امینالتجار دزدیده شده و داروغه که در تحقیقات به دیوانبیگی مشکوک است، فرزانه دخترش را برای تجشش به باغ او فرستده، از طرفی دیگر زانیار که قسم عیاری میخورد همراه متین مطرب به باغ دیوانبیگی میآیند و متوجه میشود شاهزاده و قباد هر دو به فرزانه خیره ماندهاند. متین که ناراحتی او را میبیند، به یادش میآورد که غمگینتر از او محبوبه است که از سرنوشت یارش بیخبر است و بهتر است به او کمک کند.
با رفتن شاه و میهمانان، متین و رامشگران باقیمانده نیز به راه افتادند تا حداقل همراه کاروان مهمانان بتوانند از دروازه رد و وارد شهر بشوند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 17: سوگند عیاری
خلاصه: یوسف پسرامین التجار در اطراف باغ دیوانبیگی دزدیده شده و داروغه که به دیوانبیگی مشکوک است، فرزانه دخترش را به خانه او میفرستد تا تحقیق کند و میفهمد محبوبه دختر دیوانبیگی عاشق یوسف بوده است. از طرفی یاور میفهمد که فرزانه خواستگاران زیادی دارد و زانیار نمیتواند امیدی به رسیدن به او داشته باشد. با این حال یاور زانیار را همراه خود به زورخانه میبرد.
یاور با تکتک پهلوانان و عیارانی که گرد گودی زورخانه ایستاده بودند، سلام و احوال پرسی کرد و بعد در نهایت زانیار را جلو آورد وسط گود ایستاد و گفت: «اییاران، شما را امشب اینجا جمع کردم، تا این جوان را به شما معرفی کنم.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 15: محبوبه
خلاصه: داروغه مشغول تحقیق در مورد ربوده شدن پسر امینالتجار است. مشخص میشود که او در کنار باغ دیوان بیگی ربوده شده. داروغه که از تهدیدهای دیوان بیگی آگاه میشود، قدری به او مشکوک است، اما شواهد نشان میدهد که دزدان او را ربودهاند.
آن روز افراد داروغه هر چقدر آن اطراف گشتند، نتوانستند رد دیگری از دزدان پیدا کنند. چون ظهر شد تعدادی را در اطراف به نگهبانی گذاشت و خود به خانه رفت. دخترش فرزانه، خرم بود که پدرش از زیر قولی که به افسون دغل داده، آزاد شده است. برای همین سپرده بود بهترین خورشتی که ببرک خان دوست داشت را بپزند.… (ادامه مطلب)