خلاصه: خواندیم که با فرار افسون از زندان، زانیار و یارعلی به تعقیب آنها رفتند و به فرزانه و شاهزاده که در دست آنها اسیر بودند، کمک کردند که فرار کنند. اما یارعلی در آن میان کشته شد و زانیار برای گرفتن انتقام استادش دوباره به تعقیب راهزنان رفت.
غروب آنروز، خیلی دورتر از جایی که نظامیان شاهزاده به دنبال راهزنان میگشتند، یعنی در منتهای جنوب شرقی کوهستان، زانیار بالاخره در کنار یک چشمه کوهستانی رد یک نعل با گلی پنجپر را که به دنبالش میگشت، پیدا کرد. همانجا رد اطراق تعداد زیادی آدم نیز پیدا کرد. زانیار مطمئن شد در راه درست قرار گرفته است.… (ادامه مطلب)
برچسب: عیاران
داستان دنباله دار یک عیار و چهل طرار (67) : وداع در بالای کوه
خلاصه: خواندیم که افسون توسط برادرش ارغون از زندان فراری داده شد. شاه هم در عوض دستور داد داروغه به زندان بیفتد و بر شاهزاده هم به دلیل عشق به دختر داروغه غضب کرد. اما شاهزاده و فرزانه هر دو توسط افسون و ارغون دزدیده شدند. زانیار با یارعلی به دنبال افسون میرود و همراه با اسیران از ارودگاه راهزنان فرار میکنند.
وقتی همه فراریها بالاخره خودشان را به بالای بلندی رساندند. یارعلی در حالی که هنوز نفسنفس میزد رو به زانیار کرد گفت: «راهزنان دنبالمان هستند و اگر معطل کنیم، همه ما را به دست میآوردند. پس خوب گوش کنید.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 66: فراریان در دل شب
خلاصه: خواندیم که ارغون برادرش افسون دغل را از زندان فرار داد. شاه هم دستور داد در عوض داروغه را به زندان بیندازند و بر شاهزاده هم به دلیل عشق به دختر داروغه غضب کرد. اما شاهزاده و فرزانه هر دو توسط افسون و ارغون دزدیده شدند. زانیار بعد از ملاقات با وزیر و تغییر قیافه با یارعلی به دنبال افسون میرود ولی توسط افراد ارغون دستگیر میشوند. اما همان شب همراه با اسیران از ارودگاه راهزنان فرار میکنند.
هیچ فرصت ایستادن نبود، زانیار غل و زنجیری که به پایش بود را بالا گرفته بود و همگی ابتدا به آهستگی و وقتی کمی از اردوگاه دور شدند، به سختی شروع به دویدن کردند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 64: اسیران ارغون
خلاصه: خواندیم که ارغون برادرش افسون دغل را از زندان فرار داد. شاه هم دستور داد در عوض داروغه را به زندان بیندازند و بر شاهزاده هم به دلیل عشق به دختر داروغه غضب کرد. اما شاهزاده و فرزانه هر دو توسط افسون و ارغون دزدیده شدند. زانیار بعد از ملاقات با وزیر و تغییر قیافه با یارعلی به دنبال افسون میرود ولی توسط افراد ارغون دستگیر میشوند.
ارغون و افسون در بالای چادر و گرگین و شیرغلام پاییندست آنها نشسته بودند و در گوشه چادر هم شاهزاده و فرزانه دست و پا بسته افتاده بودند. زانیار با دیدن فرزانه چنان خشمگین شده بود که میخواست با دستهای بسته به ارغون و افسون حمله کند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 63: شکارچیان شکارشده
خلاصه: خواندیم که ارغون برادرش افسون دغل را از زندان فرار داد. شاه هم دستور داد در عوض داروغه را به زندان بیندازند و بر شاهزاده هم به دلیل عشق به دختر داروغه غضب کرد. اما شاهزاده و فرزانه هر دو توسط افسون و ارغون دزدیده شدند. زانیار برای کمک به پیرمرد و پیرزنی به خانه وزیر رفت و وزیر از راز دلش آگاه شد.
زانیار خودش را به خانه یاور رساند. نامه آزادی پیرمرد و پیرزن را به او داد و شرح ماجرای دیدار با حاتمبیگ وزیر را برای یاور تعریف کرد. یاور در نهایت گفت: «حاتمبیگ، وزیر باهوشی است، به فکر مملکت هست، اما بیش از آن به فکر رضایت شاه است.»… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار (48): ارغون راهزن
خلاصه: خواندیم که گرگین خان با کمک افسون و با حیلهای خزانهدار را فریفته و صندوقچه جواهرات شاه عباس را دزدید و متواری شد در حالی که افسون توسط زانیار دستگیر و تحت بازجوئی وزیراعظم است.
آن روز قافلهی کوچکی که گرگین خان همسفر آن بود، نزدیک ظهر به گردنه لاشتر رسید. آن گردنه هر چند در نزدیکی شهر اصفهان قرار داشت، اما به دلیل درههای متعدد آن معمولاً محل مناسبی برای راهزنها بود. بخصوص حالا که به دلیل جنگ با ازبکان، بیشتر نیروها به خراسان اعزام شده بودند. کاروانیان عجله داشتند که با سرعت از آنجا رد شوند اما ناگهان از میان درهای چهل سوار با چهرههای پوشیده و شمشیرهای در دست به سمتشان یورش بردند و آنها را محاصره کردند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 47: گریز گرگین
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد و زانیار با کمک ننهسرباز، افسون را پیدا و گرفتار میکند. سپس او را نزد حاتمبیگ وزیر میبرد. حاتم بیگ نیز با حضور به موقع نزد شاه، شرایط آزادی خزانهدار را فراهم میکند.
خزانهدار و وزیراعظم که از نزد شاه بیرون آمدند، خزانهدار سجده شکر به جا آورد و سپس از وزیر پرسید «چگونه توانستید این دزد نابکار را گرفتار کنید؟» وزیر در پاسخش گفت: «کار من نبود. جوانکی به نام زانیار نیستانکی از شاگردان یاور بود که او را دستگیر و به نزد ما آورد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – بخش 44: گرفتاری افسون
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد. ننهسرباز مامور مراقبت از خانه شهرنوش، همسر افسون میشود. چون شبی افسون به خانه شهرنوش رفت، ننهسرباز به حقه کفبینی او را در خانه نگهداشت و برای یارانش پیام فرستاد.
وقتی زانیار خبر پیدا شدن افسون را شنید، نخست جهت کسب اطلاع، مخفیانه خودش را به سقف خانه شهرنوش رساند و صدای افسون را شنید که مشغول صحبت با ننهسرباز و شهرنوش بود. سپس پایین آمد و به نزد مصطفی شیرفروش رفت. ابتدا شاگرد او را مجبور کرد لباسش را با او عوض کند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 45: حاتم بیگ وزیر
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد و زانیار به کمک ننهسرباز، افسون را پیدا و گرفتار کرد.
چون افسون بیهوش شد، زانیار با طنابی دست و پای او را به سختی بست و سپس از تیر سقف آویزانش کرد. آنگاه به این فکر افتاد که چه کار کند. تصمیم گرفت به نزد داروغه برود با تحویل دادن افسون، خود را نزد داروغه نشان دهد تا شاید بتواند روزی از او دخترش را خواستگاری کند.
هر چند شب شده بود، اما به امید دیدن فرزانه اول به سمت خانه داروغه به راه افتاد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت چهارم
خلاصه قسمتهای قبل: وقتی ببرک خان داروغه، موفق نشد دزد ابریشمها را پیدا کند و دید فرصت سه روزهاش دارد به سرعت تمام میشود، گرگین خان را مامور کرد که با افسون دغل، سر دسته دزدان اصفهان صحبت کند.
بالاخره گرگین خان پارچه از روی صورتش برداشت. وقتی افسون دغل، او را دید، شناختش و شمشیر خودش را پایین آورد و گفت:«بهبه این که گرگین بدعنق خودمان است. چند ماهی است که سر به ما نزدی. نکند جیره و مواجب شاهی برایت کافی شده، که یاد ما نمیکنی؟ مگر قرار ما نبود که هر سه شنبه یک بازار را برای ما خالی بگذاری؟ پس چه شد؟ دیشب همه بازارها پر از نگهبانهای شما بود و همه بچههای من دست خالی برگشتند.»… (ادامه مطلب)