همانطور که مىدانید من یکى از طرفداران پر و پا قرض «گراهام گرین» هستم. هر چند باید اعتراف کنم که بیشتر طرفدار آثار قدیمىتر وى مثل «مرد سوم»، «مقلدها»، «مرد دهم» و «مامور ما در هاوانا» هستم تا داستانى چون «جان کلام».
در این کتاب باز هم قهرمان اصلى داستان، یک مرد است. پس زمینه داستان سواحل غربى آفریقا در زمان جنگ جهانى دوم است. و قهرمان داستان یک سرگرد پلیس و معاون کمیسر شهر به نام سرگرد اسکوبى است. که در دنیاى پر شایعه آفریقا در میان سفیدپوستان، عربها، هندىها و آفریقائىهاى سیاه پوست زندگى مىکند.
در همان اوایل داستان باخبر مىشوید که وى مردى درستکار است که به رغم تمام قابلیتهایش بعنوان جانشینى براى کمیسر پلیس در نظر گرفته نشده است و قرار است جانشینى جوانتر از او این پست را بدست بگیرد. هر چند این خبر باعث مایوس شدن همسرش مىشود، اما اسکوبى خود اهمیتى کمى به این مسئله مىدهد، او عاشق شغل و سرزمینى که در آن زندگى مىکند، است.
در این داستان نیز مثل دیگر داستانهاى گرین، زنها واقعاً رفتار لوسى دارند! بنابراین دور از انتظار نیست که همسر اسکوبى مرتب به او غر بزند و از سرزمینى که در آن زندگى مىکنند، شکایت کند. اسکوبى که بیشتر براى او دل مىسوزاند تا دوستش داشته باشد، با قرض گرفتن پول از یک خلاف کار عرب به نام یوسف زمینه سفر او را فراهم مىکند. اما این وام باعث کشیده شدن او به کارهاى خلاف مىشود و از طرف دیگر به طور ناگهانى با دخترى سى سال جوانتر از خودش روبرو مىشود که در درجه اول برایش دل مىسوزاند، اما به طور ناخواسته درگیر عشقش مىشود.
اما عشق دوم براى یک مرد کاتولیک متعصب مثل او آنهم در حالى که همسر اولش هنوز زنده است یک گناه کبیره است. در این میان یک بازرس مخفى که عاشق زن اول اسکوبى شده است، به شدت رفتار او را زیر نظر گرفته و کم و زیاد پى به خلاف کارى او مىبرد. زنش نیز که شایعهاى در مورد ورود زن دیگرى به زندگى او شنیده است به سرعت از سفر بر مىگردد. این در حالى است که به اسکوبى خبر مىدهند قرار است جانشین کمیسر شود! و از طرفى پاى اسکوبى به قتل ناخواستهاى باز مىشود.
اما مسئله اصلى اسکوبى زنها هستند! او هر دو زن را از روى ترحم دوست دارد. خود او از جایگاهى بالاتر به زندگى این دو موجود «لوس» و از خود راضى نگاه مىکند و تنها احساسى که به آنها دارد ترحم است. بخصوص که مىبیند هر دوى آنها او را دوست دارند و وجود او باعث بیشتر فرو رفتن آنها در زندگى منجلاب گونه آنها (از نظر اسکوبى) مىشود.
تصمیم اسکوبى هر چند براى من تعجب برانگیر بود، اما تصمیمى مسیحگونهاى است که از عمق عقاید مذهبى او برخواسته است. او خود را به نوعى با عیسى مسیح مقایسه مىکند که با خودکشى (چون بعنوان پیامبر یا پسر خدا قادر بوده است جلوى به صلیبکشیده شدنش را بگیرد، پس عدم عمل او نوعى خودکشى است) سعى در خوشبختى آنانى که دوستشان داشته است، گرفته است. هر چند خودکشى گناهى نابخشودنى در عقایدش است.
او حتى سعى مىکند به گونهاى خودکشى کند که کمترین صدمه روحى را به زنهاى مورد توجهاش بزند. و در پایان مىبینید که تا حدود زیادى در این کار موفق شده است، و هر دو زن خیلى زود او را به فراموشى مىسپارند.
قسمتى از کتاب که آخرین مکالمه دعا گونه او با خداوند است به نوعى براى من خیلى جالب بود و بهتر دیدم آن را از صفحه ۳۱۲ کتاب برایتان نقل کنم:
«خدایا، این من هستم که گناه کردم، زیرا تمام مدت جواب را مىدانستم. ترجیح دادم به جاى هلن یا لوییز تو را آزار بدهم. چون قادر نیستم رنجت را ببینم، فقط مىتوانم آن را پیش خودم تصور نمایم. کارى که من یا بقیه مىتوانیم براى تو انجام دهیم، محدود است. تا زندهام نمىتوانم ترکشان کنم، اما مىتوانم بمیرم، و خود را از سر راهشان بردارم. بیمارى آنها از من است، و من قادرم معالجهشان کنم. و رنج تو اى مسیح، نیز از من است، ماه از پس ماه نمىتوانم ترا دشنام دهم. نمىتوانم در این کریسمس – روز تولد تو – به محراب بیایم و گوشت و خونت را محض یک دروغ بردارم. من نمىتوانم چنین کارىکنم. اگر من را یکباره و براى همیشه از دست بدهى رنج تو کمتر خواهد شد. مىدانم که چه کار دارم مىکنم. خود را به عذاب ابدى مىسپارم و تقاضاى بخشش ندارم. معنایش هر چه مىخواه باشد، براى من فرقى نمىکند. من آرزوى آرامش داشتم و هرگز به آن نرسیدم اما وقتى نباشم تو در آرامش خواهى بود. دنبال من نگرد، جستجوى کوهها و بیابانها بىثمر است. تو قادرى مرا فراموش کنى، اى خداوند، براى همیشه.»
ادامه گفتگو که با صداى دیگرى از درون وى به صورت یک مکالمه در مىآید خود بسیار جالب است و به قول معروف همان «جان کلام» است که من در این جا به خاطر طولانى شدن از آن مىگذرم و دعوت مىکنم آن را در کتاب بخوانید.
همانطور که قبلاً نیز گفتم در کتابهاى گرین، شخصیتهاى زن همواره نمادهاى لوسى هستند (مگر در کتاب «سفرهایم با خاله جان») و شخصیت اصلى و قهرمان کتاب که همواره در میان گردابى از تصمیمان و وقایع گیج و سرگردان است، یک مرد است. از آنجا که پایان کتابها هم کمتر عشقانه است، پس به دوستداران این گونه کتابها، توصیه نمىکنم این کتابهاى گرین را بخوانند. اما براى دوستانى که علاقهمند به شناخت انسانها دارند، کتابهاى گرین منجمله این کتاب حتماً جالب است.
شاد و کتابخوان باشید.
کتاب: جان کلام
نویسنده: گراهام گرین
مترجم: پرتو اشراق
ناشر: انتشارات نیلوفر
نوبت چاپ: اول بهار ۱۳۸۳
تعداد صفحه: ۳۲۸ صفحه
شمارگان: ۲۲۰۰ نسخه
قیمت: ۲۵،۰۰۰ ریال
شابک: ۷-۲۰۷-۴۴۸-۹۶۴
__________
پ.ن: این مطلب نخستین بار برای وبلاگ کرم کتاب نوشته شده است.