اگر از علاقهمندان جدى داستانهاى قدیمى فارسى از «سمکعیار» و «دارابنامه» دوران کهن گرفته تا «ابومسلمنامه» و «حمزهنامه» دوران اسلامی و «امیرارسلان رومى» دوران قاجار هستید، حتماً به یک داستان جدیدتر ولى با همان دستمایهها روى خوش نشان مىدهید. اما نکته که حتماً شما را غافلگیر خواهد کرد طنز بودن داستان «سرگذشت شگفت انگیز پیر جسین خراسانی» است.
اگر به روى جلد داستان که شبیه نقاشىهاى مینیاتور قدیمى است و تعدادى از قهرمانان داستان را به دور هم جمع کرده و یا به مقدمه فریبنده آن که مانند مقدمههاى است که گردآورندههاى قدیمى در ابتداى هر کتاب مىنوشتند، توجه کنید و آن را داستانى جدى مانند دیگر داستانها بدانید، حتماً در همان صفحات اول بهتزده به جملات آشنا و غریب کتاب خیره خواهید شد. آشنا از آن نظر که در سبک و سیاق داستانهاى قدیمى است و غریب از آن نظر که براى اولین بار به زبان طنز نوشته شده است.
نویسنده با الگو قرار دادن سبک داستانهاى قدیمى ایران داستانى نو آفریده است که هر چند به زبان طنز است اما همان سبک ماجراها را دنبال مىکند و خواننده پىدرپى از این داستان به داستان دیگر وارد مىشود و شخصیتهاى جالب توجهاى وارد داستان مىشود که هر کدام در نوع خودشان برگرفته از یکى از آن داستانها مىباشند.
خود پیر حسین خراسانى که مدعى است در سه سالگى کلیه علوم را فرا گرفته است یک طرف ماجرا است و طرف دیگر دوستانى است که بعضی از آنها عبارتند از:
- «شقاقل لوچ» که پیرمردی نورانیست که ریش سفیدش پنج ذرع از پی وی بر زمین کشیده همىشود و ابروان انبوهش به روى زنخدان ریخته. دهانش تهى از دندان و سرش خالى از مو. دماغش پهن و چشمانش لوچ. یک دست وى از مچ بریده و دست دیگرش اندکى خمیده یک پایش لنگ و پاى دیگرش خالدار چون پاى پلنگ. گوشهایش چون گوش پیل و چشمها آبى، چون دریاى نیل.
- «چلغوز عالمسوز» سر عیاران بغداد که گورزاد گوژپشتی است! و شاید بتوان تنها شخصیت نیمه منطبق با اصل کتاب است.
- «پهلوان کچل» رومى کتاب یعنى «اسطوخودوس» که سرش توسط اژدهاى دریاى محیط سوخته است.
- «دایه جادو» که هر چند در تمام کتابهاى قدیمى در طرف شر ماجرا بود این سرى هوس کرده است به طرف خیر بپیوند اما خیرش هم زیاد بدون شر نیست! وصف صورت دایه نیز خارج از لطف نیست «از میان دود، عجوزهاى وحشت انگیز، با قامتى بلند و دستان دراز و استخوانى و ناخنهاى چرک و خمیده چون داس ظاهر گردید. چشمى زرد و چشمى سرخ. دماغى خمیده چون خرطوم و سبیل از بنا گوش بدر رفته. بر چانه هفتاد خال سیاه داشتى و بر هر یک دستهاى مو چون دم اسب. چون قهقهه سر دادى زبان سبزش از میان لبهاى سیاه آویزان گشتى و دو گوش چون دو تاوه که چون حرکت دادى باد برخاستى و دو دندان چون دو میخ سیاه از دهانش بیرون زده بودى و آوازى چنان تیز داشتى که گوش را سوراخ خواستى کرد.»
از دیگر شخصیتهاى جالب داستان مىتوان به «دختر فغفور چین»، «اژدها»، «سیمرغ»، «یوسف حجام» اشاره کرد و همچنین از ضد قهرمانانى چون «مستبدوس» و «کنیزک زنگى» آن نام برد. همچنین «قیصرک» پادشاه روم که قهرمانان براى بازپس گیرى تخت سلطنت او قیام کردهاند و در آخر کار به سزاى آنچنان که شایسته شاهان واقعى است (نه شاهان قصهها) به آنها پاداش مىدهد. در نهایت نباید از «پوئتیوس» شاعر غافل شد که هر چند در چند صفحه آخر داستان ظاهر مىشود اما حرف براى گفتن زیاد دارد.
در داستان تقریباً تمام نشانههاى اینگونه داستان را مىبینید. از برخورد عاشق به شکار رفته با معشوق درون چادر، تا سر در آوردن از کلهفروشان و آشپزان، و یا افتادن به سیاهچال و صد البته شکستن طلسم جادوگران و سگ جادو شده و …!
اما همه چیز به نوعى متفاوت است. عاشق و معشوق بیشتر به هم ناسزا مىگویند و گیوه به هم دیگر پرت مىکنند، سیمرغ و اژدها از زیر کار در رو هستند! عیاران از عیارى چیزى ندارند و پهلوانان از مغز! حتى جادوگران نیز در جادوگرى به خطا مىروند و به جاى سفرههاى هفترنگ، نانخشک ظاهر مىکنند!
تنها تفاوت اصلى کتاب در روایت اول شخص کتاب است که کمى غیر متعارف است و در اینگونه کتابها روایت معمولاً از دید داناى کل است.
همانطور که گفتم اگر به داستانهاى قدیمى علاقهمند هستید، از این کتاب نیز کم و بیش خوشتان مىآید مگر اینکه از علاقهمندان متعصب باشید که این نوع طنز را توهین به مقدساتتان بدانید! در غیر این صورت زیاد از این کتاب لذت نخواهید برد. در هر صورت به نویسنده کتاب بابت شجاعتش در به طنز کشیدن این سبک داستانى تبریک مىگویم هر چند کتاب بیشتر به هزل شبیه بود تا طنز.
شاد و کتابخوان باشید.
کتاب: سرگذشت شگفتانگیز پیر حسین خراسانی
نویسنده: فرخ سرآمد
ناشر: موسسه انتشارات عطائى
نوبت چاپ: اول
تعداد صفحه: ۲۶۴
شمارگان: ۲۲۰۰ نسخه
قیمت: ۱۹،۰۰۰ ریال
شابک: ۰-۵۸۱-۳۱۳-۹۶۴
_________
پ.ن: این مطلب نخستین بار برای وبلاگ کرم کتاب نوشته شده است.