اکثریت مردم ایران، شیعه هستند. اما شاید تعداد انگشتشمارى از آنها بدانند که چرا به مذهب آنها شیعه جعفرى گفته مىشود. کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» براى من بنوعى پاسخگوى این سوال بود. این کتاب به دست ۲۵ دانشمند که اکثریت آنها را مسیحیان فرانسوى تشکیل مىدهند، نوشته شده است و افکار و نظرات علمى امام جعفر صادق (ع) را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و با علم روز سنجیده است.
بیشتر ما از کلاسهاى ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفرى امام جعفر صادق (ع) خبر داریم و فکر مىکنیم در این جلسات به مباحث خاص دینى مثل فقه و قضاء پرداخته مىشد. اما وقتى مىخوانیم که در این کلاسها امام جعفر صادق نظرات دانشمندان پیشین خود مانند ارسطو، افلاطون، اقلیدس و … را نقد و بررسى مىکرد و در هر مورد نظرات بدیع و جالبى مىداد که تازه در سه قرن اخیر دانشمندان به آن رسیدهاند، از داشتن چنین پیشواى مذهبى احساس غرور مىکنیم.
کتاب واقعاً براى من کتاب جالبى بود. با مطالعه آن به نوعى هم با تاریخ و هم علم و هم با تاریخ علم آشنا مىشوید. ضمن آنکه در مذهب نیز بر عقایدتان تاثیرگذار است.
براى آنکه با کتاب آشنا شوید، بد نیست یک نگاهى به فهرست آن بیندازیم:
چرا مذهب شیعه را جعفرى میخوانند؟
مقدمهاى قابل توجه از مترجم اثر استاد ذبیحاله منصورى.
تولد جعفر صادق (ع)
در این فصل تنها نکته جالبى که براى من بود، چشم آبى بودن امام بود! که دانشمندان آن را به خاطر وراثت از نسل ایرانىها مىدانند. (بنا بر فرض ازدواج دختر یزدگرد سوم با امام حسین)
کسیکه مذهب شیعه را از نابودى نجات داد
در این فصل به اولین ایراداتى که امام جعفر صادق فرضیههاى نجوم آن زمان گرفته است اشاره کرده است. بعنوان مثال فرضیه گردش خورشید به دور زمین از این فرضیهها بوده است.
جعفر صادق (ع) در محضر درس پدر
این فصل به نوعى ادامه فصل قبل است. ضمن آنکه اشاره مىکرد در حالى که اکثرا دانشمندان بحث مذهب و علم را جدا از هم مىدانند، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) این دو را در کنار هم تدریس مىکردند.
محمد باقر (ع) پدر جعفر صادق و ولید بن عبدالملک
این فصل بیشتر به وضعیت سیاسى مدینه در زمان امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) پرداخته است. نکتهاى که براى خودم جالب بود، حکمرانى عمر بن عبدالغزیز خوشنام ترین خلیفه دوران اموى در مدینه هم زمان با امام محمد باقر بوده است. هر چند در آن دوران والى ولید بن عبدالملک خلیفه وقت در مدینه بود است ولى احترام بسیارى به امام مىگذاشته است و حتى بر سر کلاسهاى درس ایشان نیز حاضر مىشده است. اما از آن جالبتر را شما در صفحه ۴۴ کتاب مىخوانید:
«بطور کلى در اسلام ابراز نظریههاى علمى که ولو با مذهب تماس حاصل میکرد، آزادتر از اروپا بوده و حتى در سختترین دورههاى اسلامى از لحاظ ایدهئولوژى مثل دوره خلافت بعضى از عباسیان، یک دانشمند اسلامى آزادتر از یک دانشمند اروپائى براى ابراز نظریه علمى بوده است.»
در صفحه ۴۵ ادامه داده است:
«علت اصلى ظلمت علمى در اروپا، در قرون وسطى، و توسعه علم در کشورهاى اسلامى در همان دوره، این بود که در اروپا، اهل علم براى ابراز نظریههاى علمى آزادى نداشتند در صورتى که در کشورهاى اسلامى، اهل علم میتوانستند به آزادى نظریههاى علمى را ابراز کنند و نور علم با این که از مشرق به اروپا مىتابید تا مدتى نتوانست بر ظلمت آنجا غلبه نماید و طورى فضاى علمى اروپا تاریک بود که روشنائى شرق فقط قسمتى از آن را که پزشکى باشد، روشن مینمود و در اروپا هیچ استاد پزشکى وجود نداشت که ارجوزه ابنسینا(کتاب راهنماى جامع پزشکى که به زبان عربى و به شعر ) را در متن لاتینى، از حفظ نداشته باشد اما اجازه داده نمیشد که ادب و هیئت از مشرق زمین وارد اروپا شود.»
اولین کسى که عقیده به عناصر اربعه را متزلزل کرد.
عقیده به عناصر چهارگانه آب، هوا، خاک و آتش جزو لاینفک علم فیزیک آن دوران بوده است. اما امام جعفر صادق (ع) این نظریه را رد مىکند و به عناصر مختلف در خاک و هوا اشاره مىکند. در آن زمان وجود فلزات مختلف در خاک ثابت شده بود ولى کسى هوا را شامل چند گاز نمىدانست و تنها در قرن ۱۷ میلادى بود که لاووازیه دانشمند فرانسوى توانست به وجود گازهاى مختلفى در هوا پى ببرد. از این لحاظ امام جعفر صادق ۱۳۰۰ سال از اروپائىها جلوتر بوده است.
جعفر صادق (ع) پایهگزار عرفان در اسلام
یکى از نکات جالب توجه، در مباحث مربوط به امام جعفر صادق، عقیده ایشان به عرفان مىباشد. عرفان که در آن به شدت از گوشهگیرى و کنارگیرى از جامعه پرهیز شده است. و در عوض عشق به خدا در آن تزریق شده است. در صفحه ۷۳ مىخوانیم که:
«عرفان جعفر صادق عبارت است از توکل بخداوند و احکام وى را بموقع اجرا گذاشتن بدون اینکه از امور دنیوى غفلت کنند و در نتیجه، نظم زندگى خود را از بین ببرند.»
نکته جالب توجه دیگر در این فصل، اشاره به حضور پیروان دیگر ادیان مانند مسیحیان در محضر درس امام جعفر صادق و تاثیر این درسها در ایشان مىباشد.
اولین قدم که جعفر صادق (ع) براى جلوگیرى از زوال مذهب شیعه برداشت
وقتى به اکثر دینها نگاه مىکنید، مىبینید که به پیروان آن دین، براى موسسین آن، وجودى غیر بشرى و نیمه خدائى بوجود آوردهاند. اوج این رابطه را در مسیحیت شما با پسر خدا خواندن حضرت مسیح مشاهده مىکنید. در اسلام نیز در نیمههاى قرن اول بعد از هجرت، و با توجه به رابطه مسلمین با دیگر ادیان این مسئله مىرفت که وارد دین شود. بخصوص شیعیان که بعد از پیامبر، امامان را جانشین پیامبر مىدانستند، مىخواستند وجودى نیمهخدائى براى آنها قائل شوند. اما امام جعفر صادق بشدت با این نظریه به مخالف پرداخت و به دفعات تکرار کرده است که پیامبر و اجداد ایشان هم بشرهاى معمولى بودهاند. این مسئله در دراز مدت باعث شد که از تفرقهاى که در دیگر ادیان بوجود آمد در مذهب شیعه کمتر دیده شود.
دومین قدم جعفر صادق (ع) براى جلوگیرى از اضمحلال شیعه
مورد دیگرى که امام جعفر صادق (ع) با آن به مبارزه پرداخت، رهبانیت مىباشد. مسئله رهبانیت نیز با توجه به برخورد مسلمین با دیگر ادیان، در دین اسلام مورد توجه قرار گرفته بود. اما امام جعفر صادق به شدت با آن برخورد کرد و مانع ایجاد این فرقه در دین اسلام شد.
آیا عصر تجدد در علم را جعفر صادق (ع) بوجود آورد؟
در این فصل به طور اختصار به علم نجوم، قدیم و همچنین سختگیرىهاى مسحیان اروپا در مورد آن پرداخته است. و در کنار آن گوشهاى از نظرات امام جعفر صادق (ع) را مطرح کرده است. بخصوص به کروى بودن زمین و گردش آن به دور خورشید اشاره شده است. هر چند نظرات این چنینى قبل از امام هم بوده است. ولى باید توجه داشت که هیچ کدام مورد قبول دانشمندان آن اثر نبوده است. و بنابراین ذکر آن با دلایل کافى از طرف امام که دسترسى به تلسکوپهاى نجومى هم نداشته است، جالب است.
نظریه جعفر صادق (ع) راجع به زمین
همانطور که در فصل قبل گفته شد، حتى در یونان قدیم نیز دانشمندانى بودند که به گردش زمین به دور خورشید، عقیده داشتند. اما امام اولین کسى بوده است که راجع به گردش زمین به دور خودش توضیح داده است.
مسئله خلفت از نظر جعفر صادق (ع)
اما این مسئله که جهان از چه بوجود آمده است، خود موضوع جالبى است که هنوز دانشمندان در مورد آن بحث مىکنند. نظر امام در این مورد را در صفحه ۱۰۳ به این شرح مىخوانید که:
«جهان از جرثومه بوجود آمد و آن جرثومه داراى دو قطب متضاد، سبب پیدایش ذره گردید و آنگاه ماده بوجود آمد و ماده تنوع پیدا کرد و تنوع ماده ناشى از کمى یا زیادى ذرات آنها مىباشد.»
به نظر شما، این مسئله به تعریف اتمى امروز شبیه نیست. حتى با دقت به دارا بودن دو قطب متضاد در آن اشاره شده است. در همان صفحه آمده است که:
«میتوانیم فکر کنیم که چون جعفر صادق (ع) از تئورىهاى دانشمندان قدیم یونانى که سیزده قرن یا دوازده قرن قبل از او میزیستهاند، راجع به پیدایش جهان اطلاع داشته، توانسته آن تئورىها را تکمیل کند و راجع بوجود آمدن دنیا نظریهاى ابراز نماید که امروز علماى فیزیک آن را مىپذیرند و هنوز نتوانستهاند نظریهاى جالب توجهتر از نظریه آن مرد، راجع به پیدایش دنیا بگویند.»
اما جالبتر از آن در ۱۰۴ است که آمده است:
«یکى از قوانینى که جعفر صادق در فیزیک ابراز کرد قانون مربوط بکدورت اجسام و شفاف بودن آنها مىباشد. او گفت هر جسمى که جامد و جاذب باشد کدر است و هر جسم که جامد و دافع باشد کم یا بیش شفاف جلوه میکند. از او پرسیدند که جاذب چه میباشد؟ در جواب گفت جاذب، حرارت.»
اظهار نظر در مورد این نظریه که حتى امروز نیز براى ما عجیب باشد در ۱۴۰۰ سال قبل خیلى جالب است بخصوص که اگر بدانید قانون فیزیک امروز مىگوید:
«هر جسم که امواج حرارت بسهولت از آن عبور کند (یعنى هادى حرارت باشد) و امواج الکترومانیهتیک از آن عبور نماید (یعنى هادى الکتریسیته و امواج مانیهتیزم باشد) تیره است و درخشندگى ندارد. اما اجسامى که حرارت بخوبى از آنها عبور نمىکند هادى حرارت نیستند و امواج الکتروماینهتیک را عبور نمىدهند (عایق مىباشند) درخشندگى دارند.»
فکر مىکنم مقایسه کردن این دو نظریه را باید به خود خواننده بسپارم.
جعفر صادق (ع) فرهنگ شیعى را بوجود آورد
در این فصل درباره به وجود آمدن یک فرهنگ شیعى توسط امام اشاره شده است. و توضیح مىدهد که همین فرهنگ بوده است که باعث پیشرفت و توسعه مذهب شیعه شده است. و حتى به طور کلى در دین اسلام تاثیر به سزاى گذاشته است.
به طورى که در صفحه ۱۱۰ اشاره کرده است:
«هزار و پانصد سال از بناى اولین صومعه ارتودکسى در کوه آتوس در یونان میگذرد و هنوز در آن صومعه و صومعههاى دیگر که در آن کوه است همان را میخوانند و میگویند که در هزار و پانصد سال قبل از این میگفتند. اما فرهنگ شیعى من حیثالمجموع، پیوسته در حال پیشرفته بوده و گرچه در بعضى از ادوار متوقف شده اما بعد از دوره توقف، با سرعت بیشتر براه افتاده است و هر دانشمند شیعه مذهب که عمیق بوده، کوشیده که چیزى بر فرهنگ شیعى بیفزاید.»
در صفحه ۱۱۳ کتاب اشاره شده است:
«بنیاد فرهنگى که جعفر صادق براى مذهب شیعه بوجود آورده یک آکادمى شد که در آن، بطور آزاد مسائل علمى و بخصوص ایدئولوژى مورد بحث قرار مىگرفت و بایستى باین نکته توجه کرد که در فرهنگ هیچ یک از فرقههاى اسلامى، آزادى بحث، باندازه فرهنگ شیعه که جعفر صادق بوجود آورد، وجود نداشته است.»
بحث آزاد در فرهنگ شیعى جعفر صادق (ع)
یکى از موارد اصلى در فرهنگ شیعى امام، وجود بحث آزاد است. امام همواره در حال پاسخگوئى به شبهات و سوالات افراد مختلف بودهاند. و هر کس مجاز بود هر نوع سوال یا شبهاى را در محضر ایشان مطرح کند و پاسخ بگیرد. این فرهنگ پس از امام نیز بر جا ماند و شاگردان نسلهاى بعد از امام نیز همین روال را در پیش گرفتند به طورى که در دوران خلافت عباسیان همین موارد بود که باعث شد بغداد بعنوان شهر علمى روز آن دوران مطرح شود.
ابنراوندى که بود و چه کرد؟
ابن راوندى، دانشمندى اصفهانى بود، که بسیارى از اصول اسلام را زیر سوال برده بود. در این فصل و چند فصل بعد، به شرح سفر ابنراوندى به بغداد پرداخت است. ابن راوندى تقریباً ۵۰ سال بعد از وفات امام بدنیا آمده است. ولى از فرهنگى که امام بوجود آورده بود (بخصوص در ایران) استفاده کرد و کتابهاى خود را که در بعضى از آنها حتى منکر توحید شده بود نشر داد. در این رابطه در صفحه ۱۲۴ کتاب آمده است:
«فرهنگى که جعفر صادق (ع) بوجود آورد آن قدر علاقه به بحث آزاد داشت که کفر ابنراوندى را نشنیده میگرفت و آن را جزو بحثهاى فلسفى بشمار مىآورد وکسى در صدد بر نمىآمد که بجرم مرتد شدن وى را دستگیر و محاکمه کند و بکیفر برساند.»
آیا ابنراوندى کیمیاگر بود؟
در این فصل که ادامه سرگذشت ابنراوندى است، به این موضوع اشاره مىکند که هر چند ابنراوندى در طب و شیمى دانشمند بود، ولى در بغداد مجبور شد به کار کتابت کتاب مشغول شود.
المتوکل و ابن راوندى
در این فصل به برخورد المتوکل با کتاب ابنراوندى اشاره مىشود و این که المتوکل بعنوان خلیفه وقت این کتاب را کفر مىداند، ولى حاضر مىشود که به بحث ابنراوندى گوش فرا دهد. اما مجبورش مىکند که کتاب خودش را اصلاح کند. و ابنراوندى نیز این کار را مىکند. در همین فصل اشاره مىکند که زمانى که دانشمندان بغداد از نظرات ابنراوندى اطلاع پیدا کردند، خود از راه علمى و بدون هیچ زورى به شبهات وى پاسخ دادهاند.
مسئله مرگ از نظر ابنراوندى
در این فصل به توضیح یکى از شبهات ابنراوندى در مورد مرگ اشاره شده است.
دین با پیشرفت علم مغایرت ندارد
اما با تمام کفرگوئىهاى ابنراوندى، در ابتداى این فصل اشاره شده است که:
«آنچه ابن راوندى در کتاب خود گفت این بود که نباید بدستاویز دین از پیشرفت علم ممانعت کرد و این موضوع نشان میدهد که آنمرد در مکتب فرهنگ مذهبى جعفر صادق (ع) پرورش یافته بود. بهمین جهت در محضر درس جعفر صادق (ع) تمام علوم آن زمان تدریس میشد و بعضى از آنها براى اولین مرتبه در یک محضر درس اسلامى تدریس میگردید. چون جعفر صادق عقیده داشت که هر قدر علوم پیشرفت نماید سبب تقویت دین میشود. در محضر درس جعفر صادق (ع) فلسفه تدریس میشد در صورتى که در همان موقع، عدهاى از مدرسین اسلامى سخت از تدریس فلسفه پرهیز مىکردند و عقیده داشتند که تدریس فلسفه سبب میشود که عقیده مومنین، سست گردد. علاوه بر فلسفه در محضر درس جعفر صادق علوم فیزیک و شیمى و طب و جغرافیا و هیئت و حساب و هندسه غیر از علوم دین تدریس میگردید.»
در این فصل همچنین به ادامه سرگذشت ابنراوندى مىپردازد و مىگوید که او پس از یورش عقیدتى به صوفىها مجبور به ترک اضطرارى بغداد مىشود.
تعریف ادب از طرف جعفر صادق (ع)
در ابتداى این فصل مىگوید:
«از این جهت ما شمهاى از زندگى ابنراوندى را در پایتخت خلفاى عباسى ذکر کردیم تا این که نشان بدهیم در فرهنگ مذهبى که جعفر صادق (ع) بنیان نهاد، بحث چقدر آزاد بود و هیچ کس را بمناسبت نظریههایى که ابراز مىکرد، مورد آزار قرار نمىدادند.
همان ابنراوندى که در عراق عجم و در مکتب فرهنگ مذهبى جعفر صادق(ع) هر چه میخواست مىنوشت در پایتخت خلفاى عباسى، بر اثر نوشتههایش دوبار در معرض خطر مرگ قرار گرفت یکى از طرف خلیفه و دیگرى از طرف تودههاى تصوف و اگر بار دوم مساعدت عباس صروم نبود بطور حتم کشته میشد.
رمز نیرومندى فرهنگ مذهبى جعفر صادق در این بود که از چهار رکن آن فرهنگ فقط یک رکن آن را مذهب تشکیل میداد و سه رکن دیگر عبارت بود از ادب – علم – عرفان.
در تاریخ جهان سابقه ندارد که ادب و علم، در هیچ مکتب مذهبى به اندازه فرهنگ مذهبى جعفر صادق اهمیت داشته باشد.
آن قدر ادب و علم در فرهنگ مذهبى جعفر صادق (ع) داراى اهمیت بود که محقق از خود مىپرسد ایا در آن فرهنگ مذهبى اهمیت ادب بیشتر بود یا اهمیت مذهب و آیا علم زیادتر اهمیت داشت یا بمذهب بیشتر اهمیت میدادند.
جعفر صادق (ع) میدانست و مىگفت که یک مومن، براى این که داراى ایمان متقین بشود باید از علم و ادب برخوردار باشد.»
البته لازم به ذکر است که منظور مترجم از ادب، همان چیزى است که به نام ادبیات در فرهنگ عامه جا افتاده است. در ادامه در صفحه ۱۸۷ تعریف ادب را آورده است:
«جعفر صادق (ع) در مورد ادب تعریفى کرده که تصور نمىکنیم جامعتر از آن تعریفى از ادب شده باشد. او گفته است که ادب عبارت از جامهایست که بر آنچه مىگویند و مىنویسند میپوشانند تا در گوش و ذهن شنونده و خواننده جالبتر جلوه کند.»
تعریف علم از طرف جعفر صادق (ع)
در این فصل به اهمیت علم از نظر امام پرداخته است و در صفحه ۱۹۴ گفته است:
«جعفر صادق متوجه شد بود که ادب و علم علاوه بر این که فرهنگ شیعه را تقویت مینماید وسیله تقویت مسلمین در قبال سایر اقوام است و طورى ادب و علم در دنیاى اسلامى وسعت بهم رسانید که قرن چهارم هجرى قرن طلائى ادب و علم در دنیاى اسلامى گردید و اروپائیان از علوم اسلامى خیلى استفاده کردند.
از جعفر صادق پرسیدند که بین علوم متعدد کدام یک از آنها بر دیگران ترجیح دارد.
جواب داد، از لحاظ کلى، هیچ علم، بر علوم دیگر مرجح نیست لیکن موارد استفاده از علوم فرق میکند و در نتیجه آدمى بایستى از بعضى از علوم زودتر و بیشتر استفاده نماید و دو علم که در زندگى آدمى در این عصر (عصر جعفر صادق) بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد علم دین و علم پزشکى است.»
جالبتر از آن نظر امام در مورد وسعت علم است. در صفحه ۱۹۷ کتاب امام گفته است:
«براى این که علم آنقدر وسعت دارد که کسى نمیتواند بهمه دانستنىها پىببرد ولو هزارها سال عمر کند و در تمام آن مدت طولانى مشغول تحصیل باشد.
شاید بعد از هزارها سال عمر کردن بتمام علوم این جهان واقف شود اما در ماوراى این جهان دنیاهاى دیگر هست و در آن دنیاها علومى وجود دارد و آن که تمام علوم این جهان را آموخته اگر وارد دنیاهاى دیگر بشود، جاهل است و بایستى شروع به تحصیل نماید تا این که از علوم آن دنیاها واقف شود.»
نقد تاریخ از طرف جعفر صادق (ع)
در ابتداى این فصل اشاره کرده است که:
«جعفر صادق در اسلام اولین کسى است که روایات تاریخى را بادیده انتقاد نگریست و نشان داد که روایات تاریخى را نباید بدون تعمق و نقد پذیرفت و هم او بود که در نوشتن تاریخ استاد و مربى ابنجریر طبرى شد و سبب گردید که وقتى ابنجریر طبرى براى نوشتن تاریخ قلم بدست گرفت که باید چیزهائى را بنویسد که عقل بپذیرد و از ذکر افسانههائى که شنیدن آن عوام را میخواباند خودارى نماید.»
از دیگر نکات جالبى که در این فصل آمده است، صحبتى از امام جعفر صادق است که در صفحه ۲۱۰ کتاب آمده است:
«هم اوست که گفت که شاید از دنیاهاى دیگر، دارندگان علومى که ما آنها را نمىشناسیم در صدد برآمدهاند که با ما مربوط شوند ولى ما چون از علم آنها آگاه نیستیم و زبانشان را نمىدانیم هنوز درنیافتهایم که آنها در صدد برآمدهاند که با ما مکالمه نمایند.»
این سخن را مقایسه کنید با سخن دانشمندان فضائى امروز و خودتان نتیجه بگیرید.
نظریه جعفر صادق (ع) راجع بساختمان بدن انسان
در صفحه ۲۱۴ آمده است:
«جعفر صادق اعم از این که به عقیده شیعیان علم امامت داشته یا بنا بر نظریه قائلین به شعور باطنى با شعور باطنى خود مربوط بوده یا بنا بر نظریه برگسون از جهش حیاتى قوى خود استفاده مىنموده در مورد تشکیلات بدن انسان چیزى گفته که ثابت میکند در بین مردم زمان خود و مردم اعصار بعد، در علم بدنشناسى منحصر بفرد، بشمار میآیده است.»
این نظریه در صفحه ۲۱۳ به این شکل آمده است که:
«او مىگفت تمام چیزهائى که در خاک هست در بدن آدمى وجود دارد. اما بیک اندازه نیست و بعضى از آنها در بدن انسان خیلى زیاد است و بعضى از آنها خیلى کم. در بین چیزهائى هم که در بدن انسان زیاد است، مساوات وجود ندارد و بعضى از آنها از بعضى دیگر کمتر مىباشد. او گفت چهار چیز است که در بدن انسان زیاد مىباشد و هشت چیز است که در بدن انسان کم مىباشد و هشت چیز دیگر در بدن انسان خیلى کم است.»
اما نظر علم جدید را هم بشنوید:
«آن هشت چیز که بنا به گفته جعفر صادق خیلى کم است این عناصر مىباشد:
مولیبدن – سیلیسیوم – فلوئور – کوبالت – مانگانز – ید – مس – روى .
آن هشت چیز که در بدن انسان نسبت به هشت عنصر فوق بالنسبه زیادتر مىباشد عبارت است از:
منیزیم- سدیم – پتاسیم – کلسیم – فسفر – کلر – گوگرد – آهن
آن چیز عنصر که در بدن انسان خیلى زیاد مىباشد عبارت است از اوکسیژن – کربن – هیدروژن – ازت.»
ابراهیم بن طهمان شاگرد جعفر صادق (ع) و یک مسئله حقوقى
در این فصل به بررسى یک مسئله حقوقى (بر کنار کردن خلیفه) پرداخته است.
شمهاى از عقاید شیعیان در مورد اعجاز جعفر صادق (ع)
در حالى که دانشمندان مسیحى و مسلمانىکه این کتاب را نوشتهاند بیشتر به مسائل علمى امام توجه کردهاند. این فصل را به عقاید شیعیان در مورد امام و بخصوص معجزات ایشان پرداختهاند.
در انتهاى صفحه ۲۳۴ این دانشمندان نظر خود را به این صورت بیان کردهاند:
«اعجاز جعفر صادق (ع) این نبود که کوه را بحرکت در آورد ( که از لحاظ عقلائى قابل قبول نیست. بلکه اعجاز او این است که در دوازده قرن و نیم قبل از این بوجود اکسیژن در هوا پى برد و نیز در همان موقع پىبرد که در آب چیزى هست که مىسوزد و بهمین جهت گفت که آب مبدل به آتش میشود.»
البته امروزه هر دانشآموز دبیرستانى مىداند که آب از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده است، که هیدروژن مىسوزد و آتش درست مىکند. و با تجزیه آب مىتوان این دو گاز را از هم جدا کرد.
تئورى نور از نظر جعفر صادق (ع)
در ابتداى این فصل مىگوید:
«یکى از بدایع علمى جعفر صادق نظریه او راجع به نور مىباشد. او گفته است که نور از طرف اشیاء بسوى چشم ما میتابد و بهمین جهت ما اشیاء دور را بخوبى نمىبینیم و اگر تمام نورى که از یک شئى دور بسوى چشم میآید، بدیده برسد ما شئى دور را نزدیک خواهیم دید و اگر بتوان چیزى ساخت که بدان وسیله تمام نورى را که از یک شئى دور میآید به چشم تابانید، در صحرا، شترى را که در فاصله سه هزار ذرع مىچرد در فاصله شصت ذرعى خواهیم دید یعنى پنجاهبار آن را نزدیکتر مشاهده خواهیم کرد.»
اگر این فکر به نظرتان عجیب است، به ساختار تلسکوپها فکر کنید و در ضمن با یک کارشناس فیزیک نور مشورت کنید!
در این فصل همچنین نظر امام در مورد صورت نور و قدرت آن صحبت شده است که در نوع خود جالب است. همچنین به فرهنگ امام اشاره شده است که:
«یکى از مختصات این فرهنگ این است که از تعصب خشک و از تغلیط، مصفى و مبرى است و از عوامل بناى فرهنگ مذهبى جعفر صادق همین است که او از تعصب خشک و تغلیظ دورى جست و بهانه و دستاویز بدست پیروان مذهب شیعه ندارد تا این که باستناد تعصب خشک و تغلیظ، سبب تفرقه شیعیان شوند. و فرقههاى گوناگون در مذهب شیعه بوجود بیاید.»
زمان در فرهنگ جعفر صادق (ع)
در مورد زمان امام نظریات جالبى دارد که در این فصل آمده است اما نکته جالبتر مربوط به مکان است که در صفحه ۱۷۵ آمده است:
«راجع به مکان نظریه جعفر صادق این بود که مکان تبعى است نه ذاتى و در دیده ما بشکل فضائى که طول و عرض و ارتفاع دارد جلوه مینماید و این موجودیت تبعى هم در دورههاى عمر فرق مىکند.»
که این نظر امروز مورد موافقت گروهى از دانشمندان فیزیک مىباشد.
نظریه جعفر صادق (ع) راجع به علل بعضى از بیمارىها
در ابتداى این فصل آمده است:
«یکى از نظریههاى جعفر صادق که نبوغ علمى او را به ثبوت مىرساند، نظریهایست که راجع بانتقال بیمارى بوسیله بعضى از نورها داده است. جعفر صادق گفت روشنائىهاى هست که اگر از یک بیمار بر یک شخص سالم بتابد ممکن است که آن شخص سالم را بیمار کند.»
این نظریه انقلابى شاید براى من و شما که با بحث ویروس و میکروب آشنا هستیم، ساده و خرافاتى به نظر برسد. اما بد نیست به ادامه متن توجه کنید:
«در هیچ دوره، هیچکس نگفت که بعضى از روشنائىها اگر از بیمار برسالم بتابد او را بیمار مینماید و این گفته از جعفر صادق است.
گفتیم که جامعه دانشمندان این نظریه را در عداد خرافات بشمار مىآوردند تا این که تحقیقات علمى جدید ثابت کرد که این نظریه، حقیقت دارد و بعضى از انوار، اگر از بیمار بسوى سالم برود او را بیمار مىکند و اولین مرتبه در اتحاد جماهیر شوروى باین واقعیت پىبردند.
در شهر نوو-وو-سیبرسک واقع در شوروى که یکى از مراکز بزرگ تحقیقات پزشکى و شیمیائى و زیستشناسى شوروى مىباشد بطور علمى و غیر قابل تردید، ثابت شد که اولا از سلولهاى بیمار، اشعه ساطع میشود و ثانیاً نوعى از اشعه که از سلولهاى بیمار ساطع میشود هر گاه برسلولهاى سالم بتابد آنها را بیمار خواهد کرد بدون این که کوچکترین تماس بین سلولهاى بیمار و سلولهاى سالم وجود داشته باشد و بىآنکه از سلولهاى بیمار، میکروب، یا ویروس به سلولهاى سالم سرایت نماید.»
اگر این نظر دانشمندان برایتان عجیب است بد نیست بدانید که:
«این آزمایش، با بیمارىهاى گوناگون، و سلولهاى متشابه یا متفاوت، در مدت بیست سال پنجهزاربار تکرار شد براى این که دانشمندان مرکز تحقیقاتى نوو-وو-سیبیرسک نمیخواستند که کوچکترین تردید، در نتیجه آزمایش وجود داشته باشد.»
اما در این فصل یکى از نظرات دیگر امام آمده است که:
«یکى از نظریههاى بدیع جعفر صادق این است که هر چه موجودیت ذاتى دارد غیر از خداوند، داراى ضد خود میباشد، اما بین ضدین تصادم بوجود نمىآید و اگر تصادم بوجود بیابد، بعید نیست جهان ویران شود.»
این نظریه را شما مىتوانید با نظریه ماده و ضدماده دانشمندان جدید مقایسه کنید!
جعفر صادق (ع) راجع به نور ستارگان چه گفت؟
در ابتداى این فصل نظریه امام را در این مورد آورده است که:
«گفتیم که در مباحث علمى گذشته مبحثى وجود ندارد که جعفر صادق (ع) راجع به آن اظهار نظر نکرده باشد و بعضى از نظریههاى او بطورى که تا این جا دیدیم دلیل بر نبوغ علمى وى مىباشد.
از جمله راجع به نور ستارگان گفته است که در بین ستارگانى که شب در آسمان مىبینیم ستارگانى هستند که آن قدر نورانى مىباشند که خورشید در قبال آنها تقریباً بىنور است.»
همانطور که امروز مىدانیم این امر کاملاً واقعیت دارد.
جعفر صادق (ع) گفت: پیرامون خود را آلوده نکنید
در این فصل با مطالبى که حضرت امام جعفر صادق در مورد محیط زیست گفتهاند آشنا مىشوید و مىبینید که چه پیشبینى دقیق از وضعیت حال جهان شده است.
پندار – عقیده – کردار – در تعالیم جعفر صادق (ع)
در این فصل به عقاید اخلاق امام پرداخته است که باید در پندار، عقیده و کردار، راستى و درستى برقرار باشد.
نظریه جعفر صادق (ع) راجع بتفاوت بین حکمت و علم
در ابتداى این فصل آمده است:
«آن مرد (امام جعفر صادق) راجع به تفاوتى که بین فلسفه (حکمت) و علم وجود دارد نظریهاى ابراز کرده که بعد از هزار و دویست و پنجاهسال و بوجود آمدن هزارها فیلسوف (حکیم) و عالم در شرق و غرب جهان، جال توجه است. جعفر صادق اولین کسى است که بین حکمت و علم فرق گذاشت و قبل از او کسى متوجه این موضوع نشد که بین علم و حکمت تفاوت دارد.»
یقین و شک از نظر جعفر صادق (ع)
در این فصل به بحث یقین و شک از نظر فلسفى پرداخته است و نظرات جالب امام نیز مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
جعفر صادق (ع) گفت، خود انسان عمرش را کوتاه میکند
نظریه امام جعفر صادق در مورد طول عمر نیز بسیار به نظرات امروزى نزدیک است.
«او گفت آدمى براى این آفریده شده که عمرى طولانى داشته باشد و خود او عمرش را کوتاه مىکند. اگر انسان بر طبق قوانین دین اسلام عمل نماید و از منهیات بپرهیزد و در اکل و شرب بر طبق قران اسراف ننماید از عمر طولانى بهرهمند خواهد شد.»
این مسئله امروزه به این صورت بیان مىشود که:
«طول عمر انسان بدون تردید وابسته بدو چیز است: یکى رعایت بهداشت و دیگرى خوددارى از پرخورى.»
جعفر صادق (ع) بمادران توصیه کرد کودکان شیرخوار را در طرف چپ خود بخوابانند
بسیار از گفتههاى امام در نظر اول به خرافات شبیه است. بعنوان مثال:
«یکى از مظاهر نبوغ علمى جعفر صادق توصیه او بمادران بود تا این که کودکان شیرخوار را در طرف چپ خود بخوابانند.»
اگر شما این را یک خرافه مىدانید بد نیست به تحقیق مرکز دانشگاهى کورنیل دقت کنید که این امر را بسیار مهم دانسته است و دلایل آن را هم به صورت علمىبیان کرده است.
جعفر صادق (ع) گفت: تمام موجودات حرکت دارند
در ابتداى این فصل مىخوانید امام جعفر صادق گفته است:
«هر چه هست حرکت دارد و حتى جمادات داراى حرکت هستند و گرچه چشم ما حرکات آنها را نمىبیند ولى نمیتوان چیزى را یافت که حرکت نداشته باشد.»
و در ادامه دانشمندان عصر جدید ثابت مىکنند که همه چیز از ذرات ریز اتمى گرفته تا کهکشانهاى بزرگ در حرکت هستند.
جعفر صادق (ع) در خصوص مرگ چه گفت؟
بدون شک یکى از زیباترین فصلهاى این کتاب این فصل مىباشد که در آن امام جعفر صادق دلایل لزوم مرگ را توضیح مىدهد. اما براى من جالبتر آن بود که در صفحه ۳۹۷ نوشته است:
«ابوشاکر گفت پس این که میگویند که بعضى از پیغمبران گذشته داراى عمر همیشگى شدند و اکنون زنده هستند چیست؟
جعفر صادق گفت این را باور نکن و هنوز در جهان بشرى بوجود نیامده است که نمرده باشد یا اگر اکنون در حال حیات است نمیرد و این که گفتهاند بعضى از پیغمبرهاى گذشته، زنده جاوید گردیدند و نمردند و هرگز نخواهند مرد، افسانهاى بیش نیست.»
بحث جعفر صادق (ع) با جابربنحیان
در این فصل و فصول آینده به پرسش پاسخ امام با شاگردشان جابربن حیان مىپردازد که واقعاً سوال و جوابهاى زیبائى است.
سئوال جابربنحیان راجع به تغییر قبله مسلمین
مسئله تغییر قبله مسلمین یکى از مسائل تاریخ دین اسلام است. امام در مورد این مسئله به شاگردش توضیحات کافى مىدهد.
پرسش جابربنحیان راجع به دانشمندان یونان
آیا تا بحال شنیده بودید که امامان ما در مورد دانشمندان قبل از خودشان صحبت کنند. اگر دوست دارید که نظرات امام جعفر صادق در مورد دانشمندان پیشین و علم آنها بدانید این فصل را حتماً بخوانید.
سوال جابربنحیان راجع به ستارگان
در ابتداى این فصل آمده است که:
«جابر از جعفر صادق پرسید ستارگان نورانى که دائم مشغول حرکن هستند و بعضى از آنها را ما در فواصل معین مىبینیم چه مىباشند و چرا حتى یک روز از حرکت باز نمیایستند.
جعفر صادق گفت هر یک از ستارگان آسمان یک جهان است درجهان بزرگ که مجموعه تمام اجرام میباشد.
….
جابر پرسید شکل ستارگان در فضا چگونه است؟
جعفر صادق جواب داد بعضى از ستارگان آسمان اجرام جامد هستند و بعضى دیگر اجرام مایع میباشند و یک قسمت از ستارگان آسمان، از ابخره بوجود امده است.
یک پرسش مربوط بدوره پیرى
پرسشهاى دیگر که از جعفر صادق (ع) شد. در این بخش در مورد بیمارىها بخصوص پیرى صحبت مىشود. از مطالب جالب این فصل این است که:
«نوع سوم بیمارىهائى است که از دشمنان بدن عارض میشود و آنها به بدن انسان حمله مىکنند ولى بدن با وسائلى که دارد مقاومت مینماید و اگر مقاومت بدن باندازهاى نبود که بتواند دشمنان بدن را دور نماید انسان بیمار میشود ولى بعد از این که انسان بیمار شد باز بدن مقاومت مینماید و بر اثر مقاومت بدن است که مرض از بین میرود و بیمار شفا مییابد.
جابر پرسید دشمنان بدن که هستند؟
جعفر صادق جواب داد دشمنان بدن، موجوداتى هستند کوچک که از فرط خردى به چشم نمیرسند و آنها ببدن حمله ور میشوند و در بدن هم موجوداتى کوچک وجود دارد که از فرط خردى بچشم نمىرسند و آنها بدن را در قبال دشمنان حفظ مىنمایند.
جابر پرسید که دشمنان بدن که تولید بیمارى مىکنند که هستند؟
جعفر صادق جواب داد که شماره انواع آنها زیاد است همانگونه که مدافعان بدن هم انواع مختلف داد اما آنچه آنها را متشکل میکند، محدود است.
جابر گفت من نمىفهمم که تو چه میگوئى و چطور انواع آنها زیاد میباشد و آنچه آنها را متشکل میکند محدود است؟
جعفر صادق گفت کتابى که تو میخوانى داراى هزارها کلمه است و هر کلمه در آن کتاب با حروف نوشته شده اما آنچه کلمات را تشکیل میدهد حروف معدود الفبا میباشد و با حروف الفبا میتوان هزاران کلمه نوشت که هر یک از آنها یا دسته از آن کلمات، داراى معناى مخصوص باشد. دشمنان بدن ما و آنهائى که از بدن در قبال دشمنان دفاع میکنند مانند هزارها کلمات کتاب تو هستند ولى همه از یک عده مواد معدود (مثل حروف الفبا در قبال کلمات) تشکیل شدهاند.»
پرسش مفضلبنعمرو درباره ساعات سعد و نحس
در مورد ساعات سعد و نحس امام ضمن رد کردن خرافات و جادوگرى مىگوید:
«در هر کس، هر چند روز یک بار و گاهى در یک شبانه روز، از لحاظ مزاجى وضع مساعد یا غیر مساعد پیش مىآید و علتش این است که خون و خلط در وجود آدمى همواره بیک حال نیست و در ساعات روز و شب فرق مىنماید و بعضى از اعضاى درونى بدن در ساعات روز و شب، کارهائى را بانجام مىرسانند که متشابه نمىباشد و این موضوع را در ازمنه قدیم میدانستند و یکى از کسانى که باین موضوع پىبرد بقراط پزشک بود و گفت کبد در بدن چندین کار را به انجام مىرساند ولى آن کارها را در لحظه واحد بانجام نمیرساند بلکه بانجام رسانیدن هر کار از طرف کبد، موعدى دارد و این ترتیب که از طرف کبد، براى کارها داده مىشود در وضع مزاج ما در چند روز و گاهى در یک شبانهروز موثر مىباشد.»
در مجموع مىتوانم بگویم که کتاب بسیار جالب و خواندى است، هر چند در خیلى از مواقع موضوع فصل در میان حاشیه آن گم مىشد. ولىشما مىتوانید با خواندن آن با تاریخ اکثر علوم آشنا شوید، ضمن آنکه با نظرات امام جعفر صادق در مورد آنها نیز آشنا خواهید شد و مىبینید که دین و مذهب ما به دست چه کسانى شکل داده شد.
همانطور که گفتم من بعد از خواندن این کتاب احساس غرور مىکردم و احساس افسوس از اینکه در حال حاضر مکتب جعفرى واقعى وجود ندارد. براى نمونه مىتوانم به حوزههاى علمیه اشاره کنم که امروزه تنها به تدریس علم دین مىپردازند و در بعضى از آنها حتى فلسفه و تدریس آن را گناه مىدانند. در حالى که در محضر درس امام جعفر صادق، علم دین یکى از مباحث بود و مباحثى چون طب، حساب و هندسه، نجوم، فلسفه، تاریخ، فیزیک، شیمى و …. تدریس مىشد. اگر در حال حاضر نیز در حوزههاى ما چنین مباحثى وجود داشت، محصلان آنها دید بسیار بازتر و بهترى نسبت به محیط اطراف خود داشتند.
نکته قابل ذکر این است که اگر دیدید در متنهاى که از کتاب نقل کردم، کلمات غیر مصطلح آورده شده است، مقصر این حقیر نیست. بلکه ترجمه کتاب قدرى ثقیل مىباشد ولى از لذت خواندن شما کم نمىکند.
نکته دیگر این که کتاب بدون هیچ نتیجهگیرى خاتمه یافت. حداقل امیدوار بودم بیوگرافى امام جعفر صادق توسط این کتاب ارائه شود. اما هیچ صحبتى در این رابطه نشده است.
امیدوارم شما هم فرصت کنید و این کتاب را بخوانید و لذت ببرید.
شاد و کتابخوان باشید،
نام کتاب: مغز متفکر جهان شیعه
نویسنده: مرکز مطالعات اسلامى استراسبورگ
مترجم: ذبیحاله منصورى
ناشر: سازمان انتشارات جاوید
نوبت چاپ: نهم ۱۳۶۱
شمارگان: ۱۰۰۰۰ جلد
قیمت: ۸۵۰ ریال
تعداد صفحه: ۴۷۶
این مطلب نخستین بار برای وبلاگ کرم کتاب نوشته شده است.
پ.ن: در ضمن به نظرم موضوعهاى این کتاب جان مىدهد براى یک سریال علمى/آموزشى و آشنائى جوانان امروز با بزرگان علمى/دینى. فکر کنم به خوبىهم بتوان به یکى از شبکههاى تلویزیونى فروخت. فقط یک اکیپ باید جور کرد. از دوستان اگر کسى به همکارى علاقمند است براى من Email بفرستد. تا انشاالله اگر شد، کار را پیش ببریم. در ضمن به یک تهیهکننده پولدار نیاز مبرم داریم!
پ.ن.۲: برخی از دوستان این کتاب را هم جزو تخیلات مترجم (استاد ذبیحالله منصوری) میدانند. که با توجه به سابقه استاد زیاد هم بعید نیست. اما من چون به منابع دسترسی ندارم، نمیتوانم صحت اداهای ایشان یا مترجم را تایید کنم. اگر علاقه مند باشید میتوانید خودتان کتاب را مطالعه کنید و به نتیجه برسید.
پ.ن.۳: الظاهر مرکز مطالعات مذهبی استراسبورگ که مرجع این کتاب است دارای سایتی به آدرس https://www.iclrs.org می باشد