گردان قاطرچیها
کتاب «گردان قاطرچیها» اثر آقای «داوود امیریان» چاپ «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان» از آن کتابهای است که به مدد ناشر خود، میتواند در همان چاپ اول تیتراژ پانزده هزار نسخهای را داشته باشد که از آرزوهای هر نویسنده و مترجم ایرانی است. اما آیا این کتاب واقعاْ شایسته این جایگاه هست؟
کتاب در واقع همانطور که از نام ناشر مشخص است، یک کتاب نوجوانانه پسند در گونه دفاع مقدسی یا جنگی است که به مدد روحیات این روزها رنگ و بوی طنز نیز به خود گرفته است. اگر از معدود غلطهای املائی و انشائی که از زیر دست ویراستار در رفته است بگذریم و امیدوار باشیم در چاپهای آتی تصحیح خواهد شد. میمانیم ما و یک نویسنده پر کار که تا بحال به قول خودش توانسته است بیش از ۳۵ اثر را به چاپ برساند. که تعدادی از آنها یا داستان و یا زندگینامه و خاطرات در مورد جبهه و جنگ است.
نویسنده در این کتاب سعی کرده است با پروراندن شخصیتهای تیپ و ترکیب ماجراهای مختلف در چارچوبی طنز گونه یک اثر جالب بیآفریند. شخصیتهای مثل بچههای شیطان، پیرمردهای غرغرو، جوانک عشق فیلم، آدم پر مدعا و برادر زن جوان و تازه داماد که در یک موقعیت جبهه و جنگ قرار میگیرند و صد البته کمی چاشنی طنز و در کنارش قاطرهای چموش به نظر باید داستان جذابی بوجود بیاورد بخصوص با سابقه پر از جبهه و جنگ نویسنده. اما متاسفانه داستان در آن حد و اندازههای که از نویسنده توقع داریم نیست.
شاید بیش از همه دیالوگها مزاحم اثر باشند. دیالوگها اصلاْ شبیه دیالوگهای زمان جنگ نیست. در واقع به نظر میرسد همین امروز از کوچه و خیابان شهر جمع شدهاند. چیزی که در آثاری مثل اخراجیها آن را مشاهده میکنیم و شاید به آنها بخندیم، اما در یک کتاب داستان بیشتر یکجور ضعف عمومی به نظر میرسد.
بعد از دیالوگها، شخصیت پردازی بود که کمی توی داستان لنگ میزند. در واقع وقتی دارید یک داستان با شخصیتهای تیپیک را جلو میبرید، دیگر نباید ساختار شکنی بکنید. فرماندههان جبهه و جنگ در اکثر آثار چه جدی و چه طنز، همیشه افراد جدی بودند و اگر شوخی هم میگردند بیشتر شوخیهای کلامی بود. در حالی که در این داستان اصلاْ چنین حسی را نسبت به فرماندههان نداشتید. حتی اگر قرار بود با یکی از شخصیتها مثل یوسف همذات پنداری کنید به طور کلی این فرماندههان شخصیت منفی پیدا میکردند.
بعضی از شخصیتها هم مثل کرامت آن وسط گم بودند و معلوم نبود نویسنده چرا یک شخصیت کاملا جدی را وارد این داستان طنز کرده است که هیچ جای برای او نداشت.
در خود داستان هم معلوم نبود قرار است کدام قهرمان را دنبال کنید، آیا ماجرای یوسف خان پر مدعا که حالا فرمانده شده است باید دنبال شود یا سیاوش و دانیال بازیگوش. چرا که این تفاوت میتوانست تفاوت بین یک کتاب نوجوان پسند و جوان پسند را روشن کند.
به نظرم داستان شروع خوبی داشت، میانه متوسط و پایانی ضعیف. البته شاید این انتقادها کمی تند باشد چون در مجموع از خواندن کتاب لذت بردم اما به نظرم برای نویسندهای مثل آقای امیریان، این کتاب کار ضعیفی محسوب میشود و حتما نیاز به بازنگری و ویرایش جدیتر دارد. اگر به سلیقه من بود، شخصیتهای مثل سیاوش و دانیال جای کار بیشتر داشتند و بطور نویسنده با کم رنگ کردن آنها من را شوکه کرد چون به نظرم نقاط قوط داستان بودند. حتی شخصیتهای مثل علی و اکبر هم میتوانستند حضور بسیار پررنگتری در داستان داشته باشند. فصل جنگ مسلماْ باید بسیار بیشتر پرداخت میشد و حتی بیش از یک سوم از کتاب را متعلق به خود میکرد و به جای اینکه یک فصل تلخ باشد، می توانست فصلی متناسبتر با فضای کلی داستان باشد. و صد البته قاطرها و شخصیت پردازی آنها نیز میتوانست بسیار قوی تر از این باشد بگونهای که درخور نام کتاب باشد.
در هر صورت خواندن این کتاب برای نوجوانان می توانند جذاب باشد بخصوص اگر دوست داشته باشید یک کتاب در زمینه داستان جنگ به آنها هدیه بدهید.
شاد و کتابخوان باشید
نام کتاب: گردان قاطرچیها
نویسنده: داوود امیریان
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
چاپ: اول ۱۳۹۰
شمارگان: ۱۵۰۰۰ نسخه
شابک: ۱-۶۶۷-۳۹۱-۹۶۴-۹۷۸
تعداد صفحات: ۳۳۶ صفحه
قیمت: ۳۲۰۰۰ ریال