مقدمه
سال آخر دبيرستان در حالی که همه نگران امتحانات ديپلم و کنکور ورودی دانشگاه بودند، من نگران قهرمان داستان جديدم بودم. داستان از نظر خودم يک علمی/تخيلی ناب بود، دنيايي را در آينده به تصوير کشيده بودم که کامپيوترها همه چيز را کنترل میکردند. آن زمان نمیدانستم اين تم چقدر نمونههای نابتر دارد. از 1984 جورج اورل فقط اسمی شنيده بودم و هنوز کتاب بينظير يونیکامپ را نخوانده بودم. بنابراين از کامپيوتر درون فيلم تلفن ايدهای گرفتم و با ترکيب آن با چند سکانس وسترن، قدری شعارهای زمان جنگی با تم علمی/تخيلی و چند شخصيت داستانی، اين داستان را خلق کردم که از نظر خودم شاهکاری بينظير بود.… (ادامه مطلب)