خلاصه: خواندیم که با کشته شدن یاور و داروغه، شهر اصفهان نزدیک به آشوب بود. حاتمبیگ وزیر کنترل شهر را در دست گرفته بود و در حالی که شاه عباس در حال مذاکره با سفیران عثمانی بود، عیاران به این نتیجه رسیدند جاسوسان عثمانی به دنبال ایجاد آشوب در شهر هستند. زانیار که مامور میشود دورادور از وزیر اعظم حمایت کند به درخواست فرزانه با قباد ملاقات میکند و از او میشنود که شاهزاده قاتل داروغه بوده است.
قباد فکر میکرد تنها با لو دادن شاهزاده بعنوان قاتل پدر فرزانه میتواند هم او را منفور کرده و به کشتن بدهد و هم خودش را نزد فرزانه محبوب کند.… (ادامه مطلب)