یک عیار و چهل طرار – قسمت 29: ناجی گمشده

خلاصه: زانیار برای نجات پسر امین‌التجار به مخفی‌گاه دزدان می‌رود و با کمک داروغه موفق می‌شود او را نجات بدهد. اما وقتی برای نجات فرزانه می‌رود، توسط دزدان محاصره می‌شود. در آخرین لحظه شاهزاده به کمکش می‌آید. در نبرد اما این مهارت افسون است که ابتدا زانیار را از پای در میآورد و سپس شاهزاده را زخمی می‌کند. اما شاهزاده با کمک فرزانه، افسون را فرار می‌دهد. شاه به بالین داروغه و فرزانه زخمی می‌رود و از عشق پسرش به دختر داروغه آگاه می‌شود ولی آنرا نمی‌پسندد
زمانی که شاه قصد داشت به قصر برگردد، یوسف پسر امین‌التجار که تا آن لحظه در کنار مجلس ایستاده بود و بر عصای تکیه کرده بود، پیش آمد و جلوی شاه تعظیمی کرد و گفت: «ای شاه قدر قدرت، زمانی که من در اسارت دزدان بودم، جوانی به نام زانیار نیستانکی خود را به خطر انداخت و به مخفی‌گاه دزدان دستبرد زد و من را آزاد کرد.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 28: معشوق مجروح

خلاصه: زانیار برای نجات امین‌التجار به مخفی‌گاه دزدان می‌رود و با کمک داروغه موفق می‌شود او را نجات بدهد. ولی وقتی برای نجات فرزانه می‌رود، به دام دزدان می‌افتد. شاهزاده به کمک او می‌رود. با این وجود با ضربه خنجر افسون، از پا در می‌آید. شاهزاده با کمک فرزانه، افسون را فراری می‌دهد اما وقتی برای بردن جسد زانیار بر می‌گردد آن را پیدا نمی‌کند.
شاهزاده به محض ورود به قصر، دستور داد طبیب مخصوص فوری برای درمان داروغه و دخترش برود خود جهت تعویض لباس به اتاقش رفت. اما ورود شاهزاده با سر برهنه و لباس خونین غوغایی در قصر به پا کرد.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 27:سرانجام نبرد

خلاصه: زانیار برای نجات پسر امین‌التجار که دزدیده شده، به مخفی‌گاه دزدان می‌رود و با کمک داروغه موفق می‌شود او را نجات بدهد. اما وقتی برای نجات فرزانه از دام افسون دغل می‌رود، خود را تنها در مقابل افسون و سه همراهش می‌بیند. شاهزاده در آخرین لحظه به یاریش می‌شتابد و دو نفر از دزدان را از صحنه بیرون می‌کند. اما افسون خنجرش را سینه زانیار فرو کرده و برای کشتن شاهزاده خیز بر می‌دارد.
مهارت افسون در خنجر زنی با دو دست، خیلی زود شاهزاده را شگفت‌زده کرد. افسون به راحتی توانست چند زخم سطحی بر دست شاهزاده وارد کند.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت 26: نبرد خنجرها

خلاصه: زانیار برای نجات پسر امین‌التجار که توسط افسون دزدیده شده، به دل مخفی‌گاه دزدان می‌زند و با کمک داروغه موفق می‌شود او را نجات بدهد. اما وقتی برای نجات فرزانه از دام می‌رود، خود را تنها در مقابل افسون و سه همراهش می‌بیند. در آخرین لحظه اما شاهزاده از راه می‌رسد.
با وجود شاهزاده‌، از نظر تعدادی هنوز برتری با یاران افسون بود. برای همین افسون وقتی مطمئن شد سوار دیگری پشت سر او نیست، جرات پیدا کرد و در حالی که جلو می‌آمد، گفت: «زانیار برای من، شما آن پسره را بگیرید، اگر زنده شد که چه بهتر. به نظر آدم پول‌داری است!»(ادامه مطلب)

Scroll to top