تجربه نوشتن اولین پاورقی

با پایان یافتن داستان اول «یک عیار و چهل طرار» تجربه نوشتن اولین پاورقی من هم تکمیل شد. تجربه ای که برای خودم هم لذت بخش بود و هم چالش برانگیز. هر شب قبل از خواب می‌بایست یک بخش بین 500 تا 600 کلمه ای برای داستان می نوشتم. هر بخش می بایست خواننده را جذب کند و ارتباط مستقلی با بخشهای قبلی داشته باشد، و خواننده را به خواندن ادامه داستان  تشویق کند. با توجه به محدودیتهای کلمه ای تقریباً هیچ فضا سازی و شخصیت پردازی نداشتم. توصیفهای از اشخاص فقط در حد پیر و جوان و زیبا بودن تمام می شد.(ادامه مطلب)

مینویسم پس هستم

امشب آخرین فرصت شرکت در هفتمین دوره مسابقه داستان نویسی گمانه زنی است. امسال به دلیل شرایط خاص مسابقه، من پنج تا از داستان‌هایم را برای شرکت در مسابقه فرستادم. دیشب آخرینش را به نام «روز نو» تمام کردم که داستانی است در مورد نوروز و هفته قبل ویرایش روی یکی به آخر مانده یعنی «دو بی‌همتا» را. سه داستان دیگر یعنی «هیولا در شهر» ، «وضعیت کد ۱۳» و «چهارشنبه متفاوت» را قبلا نوشته بودم. اما فقط دو تای اولی را توی فنزین و سایت منتشر کردم و سه تای دیگر را میخواهم اول برای مجله شگفتزار بفرستم و بعد اگر قبولش نکردند، همینجا منتشرشان بکنم.… (ادامه مطلب)

Scroll to top