یک سفر رفت و برگشت کاری به اهواز، درد دلهای یک کارآفرین و حس و حال سفرنامه نوشتن همه و همه باعث این شد که اهوازنامه را بنویسم. امیدوارم از خواندنش لذت ببرید.
جالب بود که گویش تهرانی بنظرتون شیرینه! برای تهرانیها گویش اصفهانی و یزدی و … شیرینه.
من یه بار اصفهان رفتم اونم درست زمان خورشیدگرفتگی! اتفاقا ادرس دادن هموطنان اصفهانی خوب بود. یه پیرمرد دوچرخه سواری هم یادمه که نگهداشت و پیاده شد و باحوصله ادرس داد. فقط یه خیابون از اصفهان یادمه اونم مسجد سیده.
خاطره خیلی جالبی بود و کلا سفرنامه جالبه از این نظر که نشون میده در چه دنیای متنوعی زندگی میکنیم. مطمئنا اگر در روز قیامت میشد سفرنامه ای نوشت ، با وجود اونهمه آدم در صحرای محشر عجیبترین و حجیمترین کتاب میشد احتمالا.
[…] از نظر زمانی و قدیمیتر از نظر مکتوب شدن را به اسم اهوازنامه سالها قبل نوشته بودم و خاطره قدیمیتر از نظر زمانی و […]
جالب بود که گویش تهرانی بنظرتون شیرینه! برای تهرانیها گویش اصفهانی و یزدی و … شیرینه.
من یه بار اصفهان رفتم اونم درست زمان خورشیدگرفتگی! اتفاقا ادرس دادن هموطنان اصفهانی خوب بود. یه پیرمرد دوچرخه سواری هم یادمه که نگهداشت و پیاده شد و باحوصله ادرس داد. فقط یه خیابون از اصفهان یادمه اونم مسجد سیده.
خاطره خیلی جالبی بود و کلا سفرنامه جالبه از این نظر که نشون میده در چه دنیای متنوعی زندگی میکنیم. مطمئنا اگر در روز قیامت میشد سفرنامه ای نوشت ، با وجود اونهمه آدم در صحرای محشر عجیبترین و حجیمترین کتاب میشد احتمالا.