خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان، با خزانهدار شاه دوست شده و سپس گرگین خان با صندوقچه جواهرات شاهی و افسون هم با صندوقچه اهدایی اکبرشاه هر کدام جداگانه، فراری شدند. خزانهدار از ترس افراد داروغه که به دنبال او میآمدند، به نزد یاور قصاب میرود و کمک میخواهد. یاور او را پیش شاه میفرستد که و به دستور شاه، او دستگیر میشود.
یاور قصاب بلافاصله بعد از رساند امیرمسعود به کاخ شاه عباس به سمت خانه او رفت. هنگامی که به آنجا رسید، به نوکران گفت که پیغامی از سمت امیرمسعود برای خانم خانه دارد و نوشتهای که از امیرمسعود گرفته بود را به آنها داد.… (ادامه مطلب)
دسته: یک عیار و چهل طرار
یک عیار و چهل طرار – قسمت 38: دستگیری امیرمسعود ضرابچی
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان با خزانهدار شاه دوست شده و سپس گرگین خان با صندوقچه جواهرات شاهی و افسون هم با صندوقچه اهدایی اکبرشاه فرار شدند. خزانهدار از ترس افراد داروغه که به دنبال میآمدند، به نزد یاور قصاب میرود
آن روز صبح یاور قصاب در مغازه مشغول کار بود که پیرمردی با لباسی گرانبها ولی آشفته را دید که هی بر در مغازه میآید و باز میگردد. چند گامی که بر میدارد و دوباره به سمت مغازه بر میگردد. آخر جلو رفت و پیرمرد را صدا زد و به گوشهای کشید و از او پرسید مشکلش چیست.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 37: کشته شدن نگهبان خزانه شاهی
خلاصه: خواندیم چطور افسون دغل و گرگین خان در غیاب زانیار که از عشق فرزانه سر به کوه و بیابان گذاشته، با نقشهای زیرکانه جعبه جواهرات مخصوص شاه را از خزانهدار گرفتند. اما گرگین به افسون کلک زد و با صندوقچه جواهرات ناپدید شد. افسون هم که از یافتن او ناامید شده است تصمیم میگیرد، مجدداً به خزانه دستبرد بزند.
افسون اینبار همدستی نداشت که بتواند با گروگان گرفتن خزانهدار، به او کمک کند. برای همین تصمیم گرفت خود به تنهایی دست به اقدام بزند. او درست شبی را انتخاب کرد که همان فرمانده نگهبانان کشیک نگهبانی خزانه بود. بعد از آنکه امیرمسعود را به خانه رساند، ساعتی صبر کرد و سپس به خزانه شاهی و به نزد سرنگهبان رفت.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 36: گرگین خیانکار
خلاصه: خواندیم چطور افسون دغل و گرگین خان در غیاب زانیار که از عشق فرزانه سر به کوه و بیابان گذاشته است، با نقشهای زیرکانه جعبه جواهرات مخصوص شاه را از خزانهدار گرفتند. اما گرگین به افسون کلک زد و با صندوقچه جواهرات ناپدید شد. در حالی که افسون به دنبالش میگردد.
گرگین خان از وقتی افسون دغل برایش تعریف کرده بود که در آن صندوقچه چه ثروتی نهفته است، به فکر آن افتاده بود که صندوقچه را خود به تنهایی تصاحب کند و از شهر فراری شود. میدانست که بخاطر کلکی که به داروغه در ماجرای دزدان ابریشم زده بود، او به شدت در تعقیبش است تا انتقام بگیرد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 35: دزدی به دنبال دزد
خلاصه: خواندیم در حالی که زانیار دلشکسته از رقابت با شاهزاده در عشق فرزانه، همراه یارعلی شکارچی سر به کوه و بیابان گذاشته، افسون دغل و گرگین با نقشهای امیرمسعود خزانهدار را مجبور کردن جعبه جواهرات مخصوص شاهی را به او بدهند.
بعد از رفتن افسون به دنبال دزد دروغین، امیرمسعود با وحشت بر سرجای خود ایستاد. نمیدانست چکار باید بکند؟ تنها چیزی که به ذهنش رسید این بود که به خانه برگردد. وقتی به خانه رسید به اهل خانه گفت که حالش خوب نیست و کسی مزاحمش نشود. سپس به اتاقش رفت تا بتواند فکر کند. ارزش جواهرات آن صندوق را میدانست.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 34: سرقت صندوقچه جواهرات
خلاصه: خواندیم که چطور در حالی که زانیار دلشکسته از رقابت با شاهزاده در عشق فرزانه، همراه یارعلی شکارچی سر به کوه و بیابان گذاشته، افسون دغل و گرگین در فکر دستبرد به خزانه شاهی هستند.
سحرگاه، افسون به رسم آن چند هفته به استقبال امیرمسعود ضرابچی خزانهدار رفت و همراه او از خانه به مسجد رفت و بعد از آن به سمت خزانهشاهی به راه افتادند. در بین راه، در میانه کوچه تاریک افسون کمی به سرعت قدمهایش افزود و چند قدمی از امیرمسعود جلو افتاد. در همان حال ناگهان گرگین خان از تاریکی بنبستی مسقف بیرون پرید و خنجر را زیر گلوی امیرمسعود گذاشت.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 33: زانیار دلشکسته
خلاصه: خواندیم که پس از دو بار شکست افسون دغل از زانیار اینبار در این فکر است که با نقشهای به خزانه شاهی دستبرد بزند. از طرفی زانیار که در حال درمان است، متوجه میشود شاهزاده عاشق فرزانه دختر داروغه شده و تصمیم میگیرد همراه یارعلی شکارچی پیر، سر به بیابان بگذارد.
فردای آن روز هنگامی که یاور قصاب به دیدن زانیار آمد، متوجه تصمیم او شد، بسیار تشویقش کرد و به او گفت که آب و هوایی صحرا و ورزش خیلی زودتر میتواند حال او را خوب کند و یاد گرفتن فنون تیراندازی از استادی مثل یارعلی آرزوی هر عیاری است.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 32: شاگرد شکارچی
خلاصه: خواندیم که چگونه بر اثر اقدامات زانیار، افسون دغل فراری و در خانه مخفی گرگین ساکن شد. آنها با هم نقشه کشیدند که به خزانه شاهی نفوذ کنند.
از روزی که افسون با حیله با امیرمسعود ضرابچی آشنا شد، هر روز به دنبال او میرفت و مسیر منزل تا خزانه و برعکس را با او طی میکرد. افراد محافظ خزانه عادت کرده بودند که هر صبح او را ببینند که همراه امیرمسعود به خزانه میآید و هر شب با احترام منتظر او میماند تا او را تا درب خانهاش همراهی کند. بعد از یک ماه، دیگر او به راحتی وارد جایگاه نگهبانان میشد و با آنها بگو و بخند میکرد و بعضی وقتها ماجراهای خیالی از مبارزاتش با دزدان برای آنها تعریف میکرد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 31: نقشه گرگین
سربازهای شاهعباس مثل مور و ملخ، باغهای اطراف اصفهان را به دنبال افسون دغل دزد مشهور اصفهان و همدستهایش میگشتند. اما افسون که همان روز صبح در نبرد با شاهزاده زخمی شده بود، خودش را به خانه امنی گرگینخان یار قدیمیاش رسانده بود و از همانجا به موقع به یارانش هم پیغام داد که پراکنده بشوند.
باید کمی مخفی میماندند تا آبها از آسیاب بیفتد و جای زخم خنجر روی بازویش هم خوب شود. خانهای که در آن بودند، در واقع جایی بود که گرگینخان در زمانی که معاون داروغه بود، مخفیانه خریده بود تا سهمش از ثروت که شرکای دزدش به دست میآوردند را در آن از چشم دیگران مخفی کند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 30: نجاتیافته
خلاصه: زانیار پسر امینالتجار را از مخفیگاه دزدان با کمک داروغه فرار میدهد و با کمک شاهزاده، فرزانه دختر داروغه را هم از دام نجات میدهد. اما خود در درگیری از پای در میآید. شاه به دیدن زخمیها میرود و همه در آنجا از زانیار به نیکی یاد میکنند. شاه دستور میدهد جار بزنند تا شاید از خانواده او کسی را پیدا کند. داستان زانیار در شهر پخش میشود و به گوش یاور قصاب میرسد.
همانطور که یاور در آن بیوقت در مسجد مشغول عبادت بود، صدای دعای عجیب یک نفر را از پشت ستون شنید. او دعا میکرد که «خدایا، اگر بی گناهه، زنده شه و اگر با گناهه، بمیره!».… (ادامه مطلب)