تجربه نوشتن اولین پاورقی

با پایان یافتن داستان اول «یک عیار و چهل طرار» تجربه نوشتن اولین پاورقی من هم تکمیل شد. تجربه ای که برای خودم هم لذت بخش بود و هم چالش برانگیز. هر شب قبل از خواب می‌بایست یک بخش بین 500 تا 600 کلمه ای برای داستان می نوشتم. هر بخش می بایست خواننده را جذب کند و ارتباط مستقلی با بخشهای قبلی داشته باشد، و خواننده را به خواندن ادامه داستان  تشویق کند. با توجه به محدودیتهای کلمه ای تقریباً هیچ فضا سازی و شخصیت پردازی نداشتم. توصیفهای از اشخاص فقط در حد پیر و جوان و زیبا بودن تمام می شد.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قسمت دوازدهم

خلاصه قسمت‌های قبل: شاه سه روز به داروغه برای یافتن دزد ابریشم فرصت می‌دهد. داروغه ناامید به حیله دستیارش، با قول ازدواج دخترش با افسون سرکرده دزدها، از او می‌خواهد دزد را پیدا کند. افسون هم که نمی‌تواند دزد را پیدا کند. دست به صحنه سازی می‌زند تا مقنی لالی را به جای دزد، جا بزند. اما یاور قصاب و زانیار که در پی نجات دختر داروغه هستند نیز در اطراف تحقیق کرده و وقتی داروغه در حضور شاه، مقنی را دزد خطاب کرد، یاور و زانیار از او دفاع می‌کند و دروغ آنها را فاش می‌کند.
وقتی شاه زانیار را متهم به همکاری با دزدها کرد، زانیار با شجاعت خندید و گفت: «ای‌شاه هر چند دزدان در این میدان هستند، اما من جزو آنها نیستم» و بعد با دست به سمت بازرگانان چینی اشاره کرد و گفت: «این مردمانی که خود را بازرگان چینی معرفی می‌کنند، در اصل طرارانی بیش نیستند.(ادامه مطلب)

یک عیار و چهل طرار – قمست یازدهم

خلاصه قسمت‌های قبل: شاه سه روز به داروغه برای یافتن دزد ابریشم فرصت می‌دهد. داروغه ناامید به حیله دستیارش، با قول ازدواج دخترش با افسون سرکرده دزدها، از او می‌خواهد دزد را پیدا کند. افسون که نمی‌تواند دزد را پیدا کند دست به صحنه سازی می‌زند تا مقنی لالی را به جای دزد، جا بزند. اما زانیار که در پی نجات دختر داروغه است، نیز در اطراف تحقیق کرده و وقتی داروغه در حضور شاه، مقنی را دزد خطاب کرد، ابتدا یاور از او دفاع می‌کند که نزدیک بود خودش قربانی خشم شاه شود اما بعد زانیار از راه رسید.
آن ظاهر عجیب و آشفته و آن فریاد بلند در مقابل شاه، باعث شد میدان در سکوت فرو برود و همهمه بخوابد.(ادامه مطلب)

Posts navigation

1 2 3 22 23 24 25 26 27 28 47 48 49
Scroll to top