خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد و زانیار با کمک ننهسرباز، افسون را پیدا و گرفتار میکند. سپس او را نزد حاتمبیگ وزیر میبرد. حاتم بیگ نیز با حضور به موقع نزد شاه، شرایط آزادی خزانهدار را فراهم میکند.
خزانهدار و وزیراعظم که از نزد شاه بیرون آمدند، خزانهدار سجده شکر به جا آورد و سپس از وزیر پرسید «چگونه توانستید این دزد نابکار را گرفتار کنید؟» وزیر در پاسخش گفت: «کار من نبود. جوانکی به نام زانیار نیستانکی از شاگردان یاور بود که او را دستگیر و به نزد ما آورد.… (ادامه مطلب)
برچسب: داستان
یک عیار و چهل طرار – قسمت 46: رهایی خزانهدار
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد و زانیار با کمک ننهسرباز، افسون را پیدا و گرفتار میکند. سپس به نزد حاتمبیگ وزیر میرود تا گره از کار بکشاید.
ماموران وزیر به جایگاه افسون رفته و او را که از سقف آویزان بود، پایین آوردند. افسون که بهوش آمده، چون چشمش به زانیار افتاد، شروع به دشنام دادند کرد و گفت: «ای نمک به حرام، تو چطور زندهای؟ من خودم خنجر را در قلبت فرو کردم!» و بعد شروع به فحاشی کرد که به اشاره زانیار، دهان او را بستند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – بخش 44: گرفتاری افسون
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد. ننهسرباز مامور مراقبت از خانه شهرنوش، همسر افسون میشود. چون شبی افسون به خانه شهرنوش رفت، ننهسرباز به حقه کفبینی او را در خانه نگهداشت و برای یارانش پیام فرستاد.
وقتی زانیار خبر پیدا شدن افسون را شنید، نخست جهت کسب اطلاع، مخفیانه خودش را به سقف خانه شهرنوش رساند و صدای افسون را شنید که مشغول صحبت با ننهسرباز و شهرنوش بود. سپس پایین آمد و به نزد مصطفی شیرفروش رفت. ابتدا شاگرد او را مجبور کرد لباسش را با او عوض کند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 45: حاتم بیگ وزیر
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد و زانیار به کمک ننهسرباز، افسون را پیدا و گرفتار کرد.
چون افسون بیهوش شد، زانیار با طنابی دست و پای او را به سختی بست و سپس از تیر سقف آویزانش کرد. آنگاه به این فکر افتاد که چه کار کند. تصمیم گرفت به نزد داروغه برود با تحویل دادن افسون، خود را نزد داروغه نشان دهد تا شاید بتواند روزی از او دخترش را خواستگاری کند.
هر چند شب شده بود، اما به امید دیدن فرزانه اول به سمت خانه داروغه به راه افتاد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 43: کفبینی ننهسرباز
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد. ننهسرباز مامور مراقبت از خانه شهرنوش، همسر افسون میشود. تا آنکه شبی افسون به خانه شهرنوش میآید.
شهرنوش برای افسون تعریف کرد که این ننه، کفبین و پیشگو است و پیشگویی کرده که او با ثروتی بزرگ به نزدش میآید و قبلاً گفته بود که نیاز به یاری داری، اما امشب گفت که حالت خوب شده است و به زودی میآیی.
افسون چون این حرفها را شنید، تعجب کرد. ننهسرباز را که در کناری نشسته بود، صدا زد و گفت: «ننه، راست است که از روی کف دست آینده پیشگویی میکنی؟».… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 42: چهله گندم
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان، خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار ابتدا از یاور کمک خواست و بعد به نزد شاه رفت و به دستور شاه دستگیر شد. یاور از زانیار کمک میخواهد. زانیار به تعقیب دیوانبیگی میپردازد که میداند با افسون سَر و سِری دارد و ننهسرباز را هم مامور مراقبت از خانه شهرنوش همسر افسون میکند. ننهسرباز به حیله خود را در آن خانه جا میکند.
در حالی که زانیار هر روز دیوانبیگی را تعقیب میکرد تا شاید ردی از افسون دغل به دست بیاورد و شاه نیز داروغه را تحت فشار گذاشته بود که سارقهای خزانه را پیدا کند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 41: ننه سرباز
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان، خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار ابتدا از یاور کمک خواست و بعد به نزد شاه رفت و به دستور شاه دستگیر شد. یاور خانواده او را از شهر بیرون برده، و از زانیار کمک میخواهد.
زانیار باقیمانده آن روز را صرف گشتن خانههای افسون کرد. اما همانطور که حدس میزد، افسون که فهمیده بود افراد شاه به دنبال او هستند، از همه جاهای شناخته شده قبلیش دوری میکرد و تمام آن خانهها خالی بود. به جز خانه همسرش که هنوز شهرنوش به همراه چندتا از خدمه در آن زندگی میکرد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 39: بازگشت زانیار
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان، با خزانهدار شاه دوست شده و سپس گرگین خان با صندوقچه جواهرات شاهی و افسون هم با صندوقچه اهدایی اکبرشاه هر کدام جداگانه، فراری شدند. خزانهدار از ترس افراد داروغه که به دنبال او میآمدند، به نزد یاور قصاب میرود و کمک میخواهد. یاور او را پیش شاه میفرستد که و به دستور شاه، او دستگیر میشود.
یاور قصاب بلافاصله بعد از رساند امیرمسعود به کاخ شاه عباس به سمت خانه او رفت. هنگامی که به آنجا رسید، به نوکران گفت که پیغامی از سمت امیرمسعود برای خانم خانه دارد و نوشتهای که از امیرمسعود گرفته بود را به آنها داد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 36: گرگین خیانکار
خلاصه: خواندیم چطور افسون دغل و گرگین خان در غیاب زانیار که از عشق فرزانه سر به کوه و بیابان گذاشته است، با نقشهای زیرکانه جعبه جواهرات مخصوص شاه را از خزانهدار گرفتند. اما گرگین به افسون کلک زد و با صندوقچه جواهرات ناپدید شد. در حالی که افسون به دنبالش میگردد.
گرگین خان از وقتی افسون دغل برایش تعریف کرده بود که در آن صندوقچه چه ثروتی نهفته است، به فکر آن افتاده بود که صندوقچه را خود به تنهایی تصاحب کند و از شهر فراری شود. میدانست که بخاطر کلکی که به داروغه در ماجرای دزدان ابریشم زده بود، او به شدت در تعقیبش است تا انتقام بگیرد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 35: دزدی به دنبال دزد
خلاصه: خواندیم در حالی که زانیار دلشکسته از رقابت با شاهزاده در عشق فرزانه، همراه یارعلی شکارچی سر به کوه و بیابان گذاشته، افسون دغل و گرگین با نقشهای امیرمسعود خزانهدار را مجبور کردن جعبه جواهرات مخصوص شاهی را به او بدهند.
بعد از رفتن افسون به دنبال دزد دروغین، امیرمسعود با وحشت بر سرجای خود ایستاد. نمیدانست چکار باید بکند؟ تنها چیزی که به ذهنش رسید این بود که به خانه برگردد. وقتی به خانه رسید به اهل خانه گفت که حالش خوب نیست و کسی مزاحمش نشود. سپس به اتاقش رفت تا بتواند فکر کند. ارزش جواهرات آن صندوق را میدانست.… (ادامه مطلب)