خلاصه: خواندیم که پس از فراری دادن افسون توسط برادرش ارغون از زندان، شاه دستور داد داروغه به زندان بیفتد و بر شاهزاده هم به دلیل عشق به دختر داروغه غضب کرد. اما شاهزاده و فرزانه هر دو توسط افسون و ارغون دزدیده شدند. زانیار با یارعلی به نجات آنها رفتند. اما در هنگام فرار، یارعلی باقیماند تا با مرگش راهزنان را به تاخیر بیندازد.
زانیار و فرزانه بدون آنکه از مرگ تنها و قهرمانانه یارعلی باخبر باشند به آبادی رسیدند که شاهزاده ساعتی پیش به آنجا وارد شده بود. شاهزاده به محض رسیدن به آبادی درب خانهها را به صدا در آورد و به آنها گفت که راهزنان ممکن است هر لحظه از راه برسند.… (ادامه مطلب)
برچسب: داستان زانیار عیار
داستان دنباله دار یک عیار و چهل طرار (68): یارعلی
خلاصه: خواندیم که افسون توسط برادرش ارغون از زندان فراری داده شد. شاه هم در عوض دستور داد داروغه به زندان بیفتد و بر شاهزاده هم به دلیل عشق به دختر داروغه غضب کرد. اما شاهزاده و فرزانه هر دو توسط افسون و ارغون دزدیده شدند. زانیار با یارعلی به نجات آنها رفتند. اما در هنگام فرار، یارعلی باقیماند تا به تنهای جلوی راهزنان را بگیرد.
زانیار و فرزانه با ترس بروی زمین نشستند و به نور مشعلها که به آنها نزدیک میشدند، نگاه کردند. فرزانه زیر گوش زانیار زمزمه کرد: «تو خودت را نجات بده» زانیار اما به شدت سرش را تکان داد و پاسخ داد: «نه!… (ادامه مطلب)