روز ۲۶ می یا همان ۵ خرداد روز جهانی دراکولا است. بسیاری بر این عقیده هستند که تا بحال ترسناکترین و جذابترین هیولایی که انسان خلق کرده، خون آشام یا همان دراکولا است. این هیولا که به صورت مدرن اولین بار در رمان دراکولای برام استوکر در اواخر قرن ۱۹ ظاهر شد، آن چنان جذاب بود که هنوز بعد از یک قرن و نیم بخشی از دنیای ادبیات و سینما را به خود مشغول کرده است
دراکولا در تاریخ
خیلی قبلتر از آنکه برام استوکر رمان خودش را منتشر کند در ادبیات مردم اروپا و آسیا خونآشامها وجود داشتند. خونآشامها هیولاهای بودند که شبها از قبر میخواستند و از خون مردم تغذیه میکردند. حتی در گزارشات رسمی نیز بعضاً به آنها اشاره میشد. در قرن هفدهم حجم گزارشاتی که مردم اروپای مرکزی در مورد این موجودات میدادند، آنقدر شدید شد که دولت مجارستان هیئتی را مامور رسیدگی به آن کرد. حتی برخی از مردگان در آن دوره با تیری چوبی در قلبشان به خاک سپرده میشدند تا مبادا دوباره به صورت یک خونآشام از قبر برخیزند.
بسیاری از نویسندگان و شعرای قرن ۱۹ اروپا مانند گوته ، بودلر و لرد بایرون به این موجودات پرداختند. اما در نهایت این برام استوکر بود که با وام گرفتن از تاریخ رومانی و کنت ولاد سوم هیولای خلق کرد که با وجود ترسناک بودن، جذاب هم بود و همین باعث محبوبیت فراوان این شخصیت شد و باعث شده که یک زیر شاخه قدرتمند در ژانر وحشت با عنوان خونآشامها یا دراکولا بوجود بیاید.
دراکولای برام استوکر نجیبزادهای مرموز و تنها بود. که در واقع از یک کنت خشن و خونریز به نام ولاد سوم که در قرن پانزدهم میلادی در رومانی میزیسته، اقتباس شده بود. ولاد نجیبزادهای بود که از یک طرف با ترکها و از طرفی دیگر با امپراتوری اطریش-مجارستان برای حفظ قلمرو خود در جنگ و جدال بود. او با بیرحمی تمام، اسیران جنگی، رعایای خودش و حتی سفیران دیگر پادشاهان را میکشت و یا آنها را به میخ میکشید. مردم به او لقب پسر اژدها را داده بودند که در زبان رومانیایی دراکولا گفته میشود و از همینجا این لغت به رمان برام استوکر راه پیدا کرد و جهانی شد.
ولاد سوم در نهایت توسط لشکر عثمانی کشته و سرش از بدنش جدا میگردد و به استانبول فرستاده میشود. اما بری قرنها خانواده او با عنوان دراکولا به زندگی خود ادامه دادند. تا آنکه آخرین نواده ولاد سوم «کنت ماروین دراکولا» در سال ۲۰۰۵ در اسپانیا درگذشت و چون وارثی نداشت، املاک وسیع او و کاخش توسط دولت رومانی تصاحب شد.
خونآشامهای آسیایی
همانطور که گفته شد، افسانههای خونآشامها ختص اروپا نیست. یکی از قدیمترین داستانها در مورد خونآشامها به اقوام غیر آریایی ایران بر میگردد. تصاویری از این موجودات که در حال نوشیدن خون انسان هستند بر ظروف آن دوره نقش بسته است. همچنین در بابل و سومر باستان نیز موجوداتی به نام «لیلیتو» وجود داشتند که خون کودکان را مینوشیدند. افسانهی لیلو یا دختران لیلیث در عهد عتیق نیز بسیار مشابه باورهای بابلیها است. بر اساس سفر هسیدیم، «استریها» موجوداتی هستند که در گرگ و میش پیش از روز هفتم آفرینش به وجود آمدهاند. این موجودات به شکل زنانی هستند که خون میمکند و قادرند شکل خود را عوض کنند.
در هند باستان «وتاله»ها ارواح خونآشامی هستند که در جسم مردگان نفوذ میکنند. در آسیای جنوبی «بوتا» نوع روح بود که در اجساد حلول میکرد و به زندهها حمله میکرد. در افسانههای چینی «جیانگشی» موجودی سبز و خون آشام است و در ژاپن نیز کاپا جانوری نزدیک به یک خونآشام است.
عادات دراکولا
اما برخلاف ولاد سوم، کنت دراکولای برام استوکر به ظاهر آدمی خونسرد، آرام با دانش و فراست فراوان بود. او همچنین آدمی غمگینی بود که به گفته خودش « به علت از دست دادن عزیزان بیشماری از سالها قبل، با شادی و شادمانی وداع گفته و در حال حاضر در دنیای تاریکی از غم و اندوه زندگی میکنم که خوشی و خوشحالی در آن جایی ندارد. » اما کنت داستان از کتاب خواندن خوشش میآید و کتابخانهای غنی و بزرگ در کاخش دارد.
قدرتهای افسانهای دراکولا
دراکولاها قدرتهای افسانهای دارند. آنها میتوانند از گور خود حتی از زیر چند متر خاک برخیزند. آنها دندانهای نیش بلندی دارند که در گردن قربانیان خود فرو میکنند تا از خون آنها بیاشامند. دراکولاها قدرت کنترل حیوانات بخصوص حیوانات شب زی مانند گرگها، خفاشها، جغدها و موشها دارند. آنها قدرت هیپنوتیزم دارند و میتوانند کاری بکنند که قربانیان با پای خودشان به دام آنها بیایند. همچنین میتوانند خاطرات وحشتناک برخوردشان را از ذهن قربانیان پاک بکنند. در برخی موارد خون آشام میتواند آدمهای زنده را به نوع خودشان تبدیل بکنند. اما از همه اینها مهمتر نامیرا بودن دراکولاها است.
نقاط ضعف دراکولا
برای دور کردن خونآشامها از خودتان میتوانید دست به دامان طلسمها بشوید و یا اینکه از صلیب و آب مقدس استفاده کنید. اما مردم فقیر تنها از سیر برای دور کردن خونآشامها از خانههایشان استفاده میکردند. برای کشتن یک خون آشام باید سرش را از تنش جدا کنید و تیری چوبی در قلبش فرو کنید. دراکولا معمولا از روشنایی خورشید نیز به شدت میترسد و در برخی روایات باعث مرگ او میشود.
خونآشامهای جدید ادبیات
در سالهای اخیر، ادبیات خونآشامی با استقبال خوبی برخوردار بوده است. سری داستانهای سرزمین اشباح اثر دارن شان و همچنین مجموعه گرگ و میش اثر استفانی مایر و خاطرات خونآشام اثر ال.جی. اسمیت مشهورترین داستانهای چاپ شده در این موارد هستند. همچنین کتاب خوب مورخ اثر الیزابت کاستووا را نیز نباید فراموش کرد. که به کتاب راز دراکولا مشهور شده است.
از روی اکثر کتابهای فوق فیلم و سریالهای ساخته شده است، علاوه بر آنها ژانر خونآشامها یکی از ژانرهای پر کار سینما بوده است که امروزه حتی پا را از سینمای وحشت فراتر گذاشته و به کارتونهای هتل ترانسیلوانیا به ژانر کودک و کمدی نیز وارد شدهاند. مجموعه فیلمهای تیغه (بلید)، ون هلسینگ، پسران گمشده، مصاحبه با خونآشام و سریالهای خاطرات خون آشام و خون حقیقی از مشهورترینهای این ژانر هستند.
خونآشامهای طبیعی
اما خونآشامها فقط مختص ادبیات و دنیای فانتزی نیستند. در طبیعت خونآشامهای حقیقی وجود دارند که اکثراً زندگی انگلی دارند. فراموش نکنیم که خون مایعی است مغزی و پر از پروتئین و همین موضوع باعث شده در روند تکامل موجودی که به اصطلاح علمی خونخوراک گفته میشوند، بوجود بیایند. و شاید همین موجودات بودهاند که سر منشع بسیاری از افسانههای خونآشامی شدهاند.
زالو نوعی کرم حلقوی آبزی آروارهدار است که گروهی از آنها خون خوراک هستند و بیشتر افرادی که وارد آبهای آلوده میشوند توسط زالو گزیده میشوند. زالو درمانی از ایام قدیم مرسوم بوده و در هند و یونان به طور گسترده مورد استفاده قرار میگرفته است و حتی امروزه نیز در طب سنتی کاربرد دارد. بزاق زالو نیز به خاطر خاصیت ضد انعقادی خود برای درمان و پیشگیری سکتههای مغزی مورد استفاده قرار میگیرد.
خفاش خون آشام نوعی خفاش است که در آمریکای مرکزی زندگی میکند. این نوع خفاش از خون حیوانات بزرگ میآشامد و برای اینکار به دندانهای نیش بلند متکی است. بزاق دهان این خفاش علاوه بر خاصیت بیحسی، مانع انعقاد خون میگردد و دارای حسگرهای گرمایی خاصی است که از آن جهت پیدا کردن سیاهرگهای قربانی استفاده میکند. این حیوان کوچک که بدنش اندازه شصت یک فرد بزرگسال است، چنان وحشتی در میان مردم ایجاد میکردند که میلیونها خفاش بیآزار و مفید نیز قربانی میشدند. امروزه از بزاق دهان این حیوان داروهای برای پیشگیری از سکته و درمان آن تهیه میکنند.
کنه نوعی عنکبوت انگل است که از خون حیوانات خونگرم استفاده میکند. کنهها پس از بالا رفتن از بدن حیوان مورد نظر خود را به بدن او متصل میکنند و زمانی جدا میشوند ه با آشامیدن خون تا ده برابر حالت عادی رشد کرده باشند. کنهها نیز
پشه مشهورترین و آدمکشترین خون آشام طبیعی است. پشهها به دلیل انتقال انواع بیماری بخصوص مالاریا در طول تاریخ باعث مرگ بسیاری از افراد شده و هنوز نیز میشوند و لقب کشندهترین جاندار را به خود اختصاص دادهاند
چطور شب دراکولا را بگذرانیم
یکی از بهترین پیشنهادات برای گذراندن شب دراکولا، دیدن فیلمهای دراکولایی است. فیلم دراکولای برام استوکر ساخته ۱۹۹۲ اثر کارگردان مشهور فرانسیس فورد کاپولا یک پیشنهاد خوب برای امشب است. اگر به فیلمهای کلاسیکتر علاقه دارید میتوانم فیلم دراکولا با بازی درخشان کریستوفر لی را پیشنهاد میدهم.
اگر هم مثل کنت دراکولا یک کتابخوان قهار هستید، رمان تک جلدی مورخ اثر الیزابت کاستووا را به شما پیشنهاد میکنم.
من و دراکولا
ژانر تخیلی بدون حضور دراکولا بخش بزرگی از جذابیتش را از دست میداد. و بدون شک من یکی از طرفداران این ژانر هستم. داستان دارکولای برام استوکر، داستان مورخ و سری داستانهای سرزمین اشباح من را مجذوب خودشان کردند. هر چند از بعضی از خونآشامها مانند سری گرگ و میش اصلاً خوشم نیامد. با این وجود برای اثبات علاقهام به این ژانر و بومی نمودن آن داستان بلند «مرگ جاوید» را نوشتم. نمیخواهم کل ماجرای داستان را اینجا لو بدهم و امیدوارم بتوانم تا سال آینده آنرا چاپ بکنم. اما همینقدر بگویم که در این داستان تعریف میکنم که چطور اروپاییها برای خلق دراکولای خود وامدار ما ایرانیها میشوند.
همچنین میتوانم از شما دعوت بکنم که داستان کوتاه وضعیت کد ۱۳ را مطالعه کنید. داستانی بین ژانری که خونآشامها را در فضا به تصویر کشیده است.
پ.ن: داستان مرگ جاوید را در سال ۹۸ برای شرکت در مسابقه افسانهها فرستادم و امیدوارم تا سال آینده بتوانم آنرا چاپ بکنم و شاید روزی بتوانم آنرا برای جایزه برام استوکر هم بفرستم.
شما و خونآشامها
رابطه شما با دراکولا و خونآشامها چطور است؟ کتابها خوبی که خواندهاید یا فیلمها و سریالهای خوبی که شنیدهاید را برایم کامنت کنید. بخصوص اگر قصه یا افسانهای پارسی در مورد خونآشامها میدانید برایم حتما بنویسید.
مطالب مرتبط
- معرفی کتاب دخمه خونین اثر دارن شان
- معرفی کتاب دستیار یک شبح اثر دارن شان
- معرفی کتاب سیرک عجایب اثر دارن شان
- داستان کوتاه وضعیت کد ۱۳
من حتما بهترین شب دراکولایی ممکن در جهان رو داشتم با خوندن داستانی که کاملا دست اوله.
البته تا قبل از این هیچوقت اثر جدی دراکولایی نخونده بودم و فقط از طریق تلویزیون و رسانه انیمیشنهایی طنز درباره اش دیدم که یکیش چندسال پیش از طریق برنامه “سینمای دیگر” شبکه دو پخش میشد که برنامه ای اختصاصی برای فیلمهای کوتاه بود. قهرمان خون آشام اون برنامه اسمش “ارنست” بود که در قلعه ای به تنهایی زندگی میکرد و هر شب کابوسی مهمون خواب شیرین دراکولاییش میشد!
یکی دیگه اش هم سریال کارتونی “قلعه هزار اردک” بود که شخصیتهای دوست داشتنیش: ارباب داک، نانی و ایگور بهمراه دشمن شماره یکشون که یه غاز بود فراموشم نمیشن.
بین قصه ها هم یه داستان کوتاهی از عزیز نسین خوندم تحت عنوان “بزرگترین ارباب جهان و ساس” (البته اگه اسم دقیقش درست یادم باشه) که ماجرای مردیه که با یه ساس خونخوار زد و بند میکنه تا تبدیل به ثروتمندترین آدم دنیا بشه!
دراکولا به معنی پسر اژدها یا شاید حتی “اژدها بچه” شاید هم بیانگر اینه که کنت ولاد با وجود اونهمه قساوتش در برابر دیگر خونریزهای تاریخ مثل تیمور، چنگیز، ضحاک، اسکندر، هیتلر… خیلی هم بزرگ نیست! و برام عجیبه که در جهان روزی به نام اون جنایتکاران نیست و به نام دراکولا هست! یه پارتی بازی ای باید شده باشه! 🙂
خونریزترین چهره تاریخی ایران (که البته خودش ایرانی نبود و از بابل اومده بود) تحت عنوان ضحاک در شاهنامه هم اسمش اومده و اتفاقا شما هم داستانی با محوریت این شخصیت دارید. ضحاک واقعا به لحاظ روشها و مدت زمان حکومت ظالمانه اش از دردناکترین دورانها رو به تاریخ ایران و جهان تحمیل کرده.
متاسفانه امروزه اخبار تاسف بار وجود خون آشامان واقعی هم در گوشه و کنار جهان به گوش میرسه و تاثر برانگیزه که عده ای در عالم واقع به نوشیدن خون دست میزنن!
همینطور قصه تلختر قربانی کردن انسانها به پای بتهایی در همین زمان ما و ریختن خون قربانیهای کودکسال به پای این چهره های کفر و شرک برای کسب انرژی! و شادمان کردن اربابهای شیطانیشون! که این داستان محنت انگیز در کتاب “بوزینه و ذات” آلدوس هاکسلی هم آورده و یادآوری شده.
قلعه هزار اردک بینهایت جالب بود. میخواستم درموردش بنویسم ولی یادم رفت. چنگیز، تیمورو اسکندر هر کدام شاید از دید بقیه جهان ضد قهرمان باشند ولی از دید مردم خودشان قهرمان هستند. مثلاً خیلی جالبه اگر بدانی عثمانی ها در مورد شاهان صفوی ما بخصوص شاه اسماعیل و شاه طهماسب چه چیزها میگویند، مثلاً یکی از روایاتشون بچه خور بودن ایشان است! بعضی وقتها البته آش آنقدر شور میشود، که خودمان هم خجالت میکشیم. مثل کشت و کشتاری که آقامحمدخان قاجار در قفقاز به راه انداخت.
جنگ و جنگ سالاری حالا حالاها ادامه خواهد داشت چون بزرگترین تجارت دنیا است و خیلی ها ثروتشان از راه تامین میشود و برخی نیز زندگیشان بر سر آن میرود. انشالله روزی برسد که صلح پایدار بر همه جا مستولی شود.
اما همانطور که گفتید شیطانی ترین چیز، هنوز فرقه های مخفی و شیطان پرست و جادوگران تاریک هستند
در ضمن مشتاقانه منتظرم نظرتان را در مورد داستان بدانم.
امروز برای چندمین بار داستان زیبای شما رو خوندم و نظرمو هم ایمیل کردم. هربار که خوندمش واسم تازگی داشت و جذاب بود.
بعله حتی نادرشاه هم در هند تاریخ شرم آوری رو رقم زد. متاسفانه قدرت در دست هرکسی یه جور تاریخو شکل داده و اکثرا هم شکلش جالب نیست.
با آرزوی اینکه بشر انرژیشو صرف کارای سازنده کنه در آینده.
یه سوالم واسم پیش اومده که چرا در چالدران با اینکه ایران به فناوری سلاحهای انفجاری و تفنگ دسترسی پیدا کرده بود ولی ازشون استفاده نکرد!
سپاسگزارم سعید جان
در مورد جنگ چالدران برخی مورخین گفته انددر آن زمان روحانیان شیعه استفاده از سلاحهای انفجاری را ناجوانمردانه میدانستند و آنرا حرام کرده بودند. اما با توجه به اینکه شاه اسماعیل قبلا از این سلاحها استفاده کرده بود، احتمالا نظر گروه دوم درست تر است که میگویند به دلیل غافلگیر شدن ایرانیان و با توجه به اینکه بیشتر سپاه ایران در شرق و در حال آماده شدن برای جنگ با ازبکها بودند، فرصت انتقال توپخانه از شرق به غرب ایران نبوده است.