فکر نمىکنم کسى باشد که «سارا کورو» را نشناسد. دختر بچه کلنل کرو که از هندوستان آمده تا در مدرسه شبانهروزى خانم مینچین دور از پدرش (که به هندوستان بازگشته است) و در کنار همسالانش به تحصیل بپردازد.
توفان زندگى ناگهان زندگى سارا را بر هم مىزند و با مرگ ناگهان پدرش او از شاگرد برگزیده خانم مینچین، به دخترک خدمتکارى تبدیل مىشود که در اتاق کوچک زیرشیروانى مىخوابد. اما بالاخره دوران سختىهاى سارا به اتمام مىرسد و دوست پدرش (که به دنبال او مىگشت تا بگوید که افسانه معدنهاى الماس حقیقت دارد)، او را پیدا مىکند و سارا مجدداً به یک شاهزاده تبدیل مىشود.… (ادامه مطلب)