خلاصه: خواندیم که مرداس جاسوس با شایعه کردن مرگ شاه عباس شهر را به آشوب کشید. افسون و دخترش زندانی شدهاند و شاه عباس مجبور شد شاهزاده را که تصور میکرد بر علیه او است، در قلعهای زندانی کند و سپس مصطفی شیرفروش را که جانش را نجات داده بود به داروغگی منتصب کرد. مصطفی با سه شرط داروغگی شهر را پذیرفت.
همه درباریان که از دستور عجیب شاه عباس و رفتار عجیبتر مصطفی حیران بودند، فوری به گروههای چندتایی تقسیم و مشغول صحبت شدند. شاه عباس نیز در حالی که اللهوردیخان را به کنار خود فراخوانده بود، مشغول تبادل نظر با او شد.… (ادامه مطلب)