خلاصه: خواندیم که گرگین خان با کمک افسون و با حیلهای خزانهدار را فریفته و صندوقچه جواهرات را دزدید و متواری شد در حالی که افسون توسط زانیار دستگیر و تحت بازجوئی وزیراعظم قرار گرفته بود گرگین هم توسط راهزن معروف، ارغون اسیر شد.
هنگامی که ارغون و همراهانش به اردوگاه مخفیشان در میان کوهها رفتند، ارغون دستور داد گرگین را به حضورش بیاورند. چون گرگین را به چادر ارغون آوردند، ارغون گفت: «این هم خلوت، حال بگو به غیر از آن صندوقچه چه داری به ما بدهی؟» گرگین در پاسخش گفت: «من جز یک خبر بد برایت ندارم، اصلا برای همین داشتم به فارس میآمد تا شاید بتوانم تو را پیدا کنم و خبر برادرت را به تو بدهم.»… (ادامه مطلب)
برچسب: دنباله دار
یک عیار و چهل طرار (48): ارغون راهزن
خلاصه: خواندیم که گرگین خان با کمک افسون و با حیلهای خزانهدار را فریفته و صندوقچه جواهرات شاه عباس را دزدید و متواری شد در حالی که افسون توسط زانیار دستگیر و تحت بازجوئی وزیراعظم است.
آن روز قافلهی کوچکی که گرگین خان همسفر آن بود، نزدیک ظهر به گردنه لاشتر رسید. آن گردنه هر چند در نزدیکی شهر اصفهان قرار داشت، اما به دلیل درههای متعدد آن معمولاً محل مناسبی برای راهزنها بود. بخصوص حالا که به دلیل جنگ با ازبکان، بیشتر نیروها به خراسان اعزام شده بودند. کاروانیان عجله داشتند که با سرعت از آنجا رد شوند اما ناگهان از میان درهای چهل سوار با چهرههای پوشیده و شمشیرهای در دست به سمتشان یورش بردند و آنها را محاصره کردند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 47: گریز گرگین
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد و زانیار با کمک ننهسرباز، افسون را پیدا و گرفتار میکند. سپس او را نزد حاتمبیگ وزیر میبرد. حاتم بیگ نیز با حضور به موقع نزد شاه، شرایط آزادی خزانهدار را فراهم میکند.
خزانهدار و وزیراعظم که از نزد شاه بیرون آمدند، خزانهدار سجده شکر به جا آورد و سپس از وزیر پرسید «چگونه توانستید این دزد نابکار را گرفتار کنید؟» وزیر در پاسخش گفت: «کار من نبود. جوانکی به نام زانیار نیستانکی از شاگردان یاور بود که او را دستگیر و به نزد ما آورد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 46: رهایی خزانهدار
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد و زانیار با کمک ننهسرباز، افسون را پیدا و گرفتار میکند. سپس به نزد حاتمبیگ وزیر میرود تا گره از کار بکشاید.
ماموران وزیر به جایگاه افسون رفته و او را که از سقف آویزان بود، پایین آوردند. افسون که بهوش آمده، چون چشمش به زانیار افتاد، شروع به دشنام دادند کرد و گفت: «ای نمک به حرام، تو چطور زندهای؟ من خودم خنجر را در قلبت فرو کردم!» و بعد شروع به فحاشی کرد که به اشاره زانیار، دهان او را بستند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 43: کفبینی ننهسرباز
خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد. ننهسرباز مامور مراقبت از خانه شهرنوش، همسر افسون میشود. تا آنکه شبی افسون به خانه شهرنوش میآید.
شهرنوش برای افسون تعریف کرد که این ننه، کفبین و پیشگو است و پیشگویی کرده که او با ثروتی بزرگ به نزدش میآید و قبلاً گفته بود که نیاز به یاری داری، اما امشب گفت که حالت خوب شده است و به زودی میآیی.
افسون چون این حرفها را شنید، تعجب کرد. ننهسرباز را که در کناری نشسته بود، صدا زد و گفت: «ننه، راست است که از روی کف دست آینده پیشگویی میکنی؟».… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت ششم
خلاصه قسمتهای قبل: داروغه اصفهان برای یافتن دزد ابریشم چینی سه روز فرصت دارد. وقتی در روز دوم از یافتن دزد ناامید شد، از افسون دغل سردسته دزدهای اصفهان کمک میخواهد و در عوض قول میدهد، دخترش را به عقد او در آورد. در حالی که افسون دغل به دنبال دزد است، دختر داروغه عزا گرفته است.
با نزدیک شده به پایان روز دوم، افسون دغل از یافتن دزد ابریشمها ناامیدتر میشد. یارانش سراغ تمام دزدان سرشناس و مالخرهای شهر رفتند و همه مخفیگاهها را زیر و رو کردند. اما هیچ خبری حتی از یک عدل ابریشم چینی نبود. شب هنگام، افسون خود و چند نفر از دوستانش به کاروانسرا رفتند و به چندتا از خبرهترین دزدانش دستور داد که سعی کنند مخفیانه به آنجا نزدیک شوند.… (ادامه مطلب)