خلاصه: خواندیم که مرداس جاسوس عثمانی، با کشتن یاور قصاب و داروغه و با ترور وزیراعظم، شهر را به هم ریخته بود. عیاران شهر و در راس آنها زانیار به دنبال گرفتار کردن او بودند. آنها مطمئن بودند که مرداس نقشه بزرگتری در سر دارد. زانیار به کمین افسون نشسته و او را گرفتار کرد و به سرداب عیاران برد با راهنمائی افسون، آنها به سمت مخفیگاه مرداس رفتند.
هنگامی که افسون بهوش آمد، زانیار با وجود آنکه هیچ به او اعتماد نداشت، اما بنابر توصیه بابامسرور افسار اسب را به او داد و خودش پیاده در کنار او به راه افتاد.… (ادامه مطلب)
برچسب: دنباله دار
یک عیار و چهل طرار – قسمت 56: شاهزاده و داروغه
خلاصه: خواندیم که ارغون راهزن، با کمک گرگین خان توانست برادر خودش افسون دغل که بخاطر سرقت از خزانهدار زندانی بود را آزاد کند و در زندان شورش برپا کند و خود همراه یاران فراریش در خانهای امن منتظر آرام شدن شهر شدند.
اما از آن طرف چون صبح شد و خبر شورش و فراری شدن زندانیان به گوش شاه رسید، خشمگینانه حاتمبیگ وزیر را به حضور طلبید و گفت: «ای وزیر این چه شهری است که برای من ساختی؟ دیگر حتی نمیتوانم کسی را به زندان بفرستم. گزارش شده که نیمی از نگهبانان زندان کشته و بیشتر زندانیان فرار کردند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 61: انتخاب زانیار
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با کمک برادرش ارغون از زندان فرار کرد. شاه دستور داد که داروغه به زندان بیفتد و بر شاهزاده غضب کرد. شاهزاده و فرزانه توسط افسون و ارغون دزدیده شدند. از طرفی خارکنی جهت نجات پدر و مادرش از یاور کمک خواست.
عصر آن روز، یارعلی و زانیار به نزد یاور رسیدند. یاور هر دو را در آغوش گرفت و بعد احوالشان را پرسید. یارعلی خدا را شکر کرد و گفت زانیار چون تنها نوهاش برایش عزیز است و در این مدت هر چه میدانسته به او یاد داده، او هم شاگرد مستعدی بوده و همه چیز را به خوبی یاد گرفته و الان خود شکارچی و ردزن ماهری شده است. … (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 60: کمک خواستن از یاور
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با کمک برادرش ارغون از زندان فرار کرد. شاه دستور داد که داروغه به زندان بیفتد و بر شاهزاده غضب کرد. شاهزاده به خانه داروغه برگشت تا از فرزانه انتقام بگیرد، اما او و فرزانه توسط افسون و ارغون دزدیده شدند.
آن روز وقتی دایه فرزانه، به دیدن برادر رضاعیاش یاور قصاب رفت، دید او در حال صحبت با مردی خارکنی است. مرد از دست افراد داروغه شاکی بود چون پدر و مادر پیرش را به جرم همدستی در فرار زندانیان دستگیر کرده بودند. یاور بدون آنکه اشاره کند که دایه برای داروغه کار میکند با احترام او را نشاند و گذاشت تا حرفهای مرد را بشنود.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 59: دزدان شاهزاده
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با کمک برادرش ارغون از زندان فرار کرد. شاه دستور داد که داروغه به زندان بیفتد و بر شاهزاده غضب کرد. شاهزاده به خانه داروغه برگشت تا از فرزانه انتقام بگیرد اما توسط دو نفر ناشناس دزدید شد.
آن کسی که شاهزاده را بیهوش کرد، کسی نبود به غیر از ارغون. صبح آنروز ارغون و افسون داشتند در مورد خروج از شهر صحبت میکردند. ارغون میخواست زودتر به خارج از شهر برود و به یارانش که در کوهستان بودند، بپیوندد. گرگین هم که قصدش رسیدن به صندوقچه بود، افسون را تشویق کرد که همراه برادر بزرگترش برود.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 55: فریفتن افسون توسط گرگین
خلاصه: خواندیم که ارغون راهزن، با کمک گرگین خان توانست برادر خودش افسون دغل که بخاطر سرقت از خزانهدار زندانی بود را آزاد کند و زندان را نیز به محل شورش تبدیل کرد.
چون ارغون و گرگین، افسون را به همراه یاران زندانی شده از زندان به در بردند، افسون آنها را به یکی از خانههای خود راهنمایی کرد. چون همه آرامش یافتند. ابتدا ارغون را در آغوش کشید و گفت: «برادرجان، جانم فدای تو، که حیات دوبارهام دادی. اما تو کجا و اینجا کجا؟ چطور سر از شهر درآوردی؟ خبرت را در حوالی ایزدخواست داشتم». ارغون هم برادر را محکم در آغوش فشرد و گفت: «برادرجان، دلم برایت تنگ شده بود و هوای دیدار تو را کردم بخصوص که گفته بودی افشون را یافتهای.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 54: فرار افسون از زندان
خلاصه: خواندیم که ارغون راهزن، با کمک یارانش و گرگین خان برای نجات برادر افسون دغل که بخاطر سرقت از خزانهدار زندانی است، تلاش کرد. اما بر اثر خیانت گرگین به دام داروغه افتادند و بسیاری از افرادش کشته یا دستگیر شدند. پس ارغون تصمیم گرفت اینبار به زندان نقب بزند.
گرگین هر چند دلش نمیخواست افسون را آزاد کند، اما فهمیده بود که راهی برای فرار از دست ارغون ندارد، چون ارغون بعد از ماجرای تله داروغه کمی به او مشکوک شده بود و همیشه سعی میکرد عقبتر از او حرکت کند و همیشه دست به خنجر بود. پس تصمیم گرفت تا زمانی که فرصت مناسب پیش بیایید طبق نقشه با او جلو برود و حتی اگر لازم شد، افسون را هم با داستانی بفریبد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 53: ارغون در دام داروغه
خلاصه: خواندیم که ارغون راهزن، با کمک یارانش و گرگین خان میخواهد افسون دغل، برادر دزدش را که بخاطر سرقت از خزانهدار زندانی است از دست افراد داروغه فراری بدهد.
آن روز صبح ده نفر از افراد داروغه برای جابجا کردن افسون به زندان شاهی رفتند و افسون را که در غل و زنجیر بود، بیرون کشیدند و به سمت زندان کشیکخانه به راه افتادند. کمی جلوتر در خیابان اصلی گروهی بیکاره به دنبالشان راه افتادند و برخی با میوه گندیده به سر و روی افسون میزندند و میخندیدند. اما نگهبانان توجهای به آنها نمیکردند. افسون نیز سعی میکرد سرش را بین دستهای زنجیر شدهاش پنهان کند تا کمتر آسیب ببیند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 52: خیانت سه جانبه
خلاصه: خواندیم که گرگین خان با کمک افسون، خزانهدار را فریفته و صندوقچه جواهرات را دزدید. اما در حالی که افسون دستگیر و زیر بازجوئی است، گرگین با ارغون و دیوانبیگی که هر دو برادران افسون هستند در فکر رهایی او هستند.
عصر آن روز برادران افسون و گرگین دوباره گرد هم جمع شدند و اخبارشان را با هم تبادل کردند. گرگین و ارغون خانهای در کنار زندان پیدا کرده بودند که گرگین میگفت پشت به پشت دالان زندان است. در خانه تنها یک پیرمرد و پیرزن زندگی میکردند. دیوانبیگی نیز صحبتی که با شاه کرده بود و نتیجه آن را گفت و افزود شنیده است که حاتمبیگ وزیر برای ببرکخان داروغه پیام فرستاده که فردا صبح زندانی برای افسون آماده و افرادش را برای انتقال او به زندان بفرستد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 51: مقدمات فراری دادن افسون
خلاصه: خواندیم که گرگین خان با کمک افسون، خزانهدار را فریفته و صندوقچه جواهرات را دزدید. اما در حالی که افسون دستگیر و زیر بازجوئی است، گرگین توسط ارغون، برادر افسون که یک راهزن است، اسیر و به نزد برادر دیگر افسون که دیوانبیگی شهر است، برده میشود.
دیوانبیگی چون از زبان ارغون شرح گرفتاری افسون را شنید، اشک از چشمانش جاری شد و گفت: «برادر جان، در این چند روز که این خبر را شنیدم، آرام و قرار ندارم. اما هر چه فکر میکنم، راهی به نظرم نمیرسد. افسون به دستور وزیراعظم در نزد محافظان شاه زندانی است و به عدلیه فرستاده نشده و من هیچ راهی برای رسیدن به او ندارم.».… (ادامه مطلب)