خلاصه: خواندیم که افسون دغل و گرگین خان با حیلهای خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار به دستور شاه دستگیر شد. ننهسرباز مامور مراقبت از خانه شهرنوش، همسر افسون میشود. تا آنکه شبی افسون به خانه شهرنوش میآید.
شهرنوش برای افسون تعریف کرد که این ننه، کفبین و پیشگو است و پیشگویی کرده که او با ثروتی بزرگ به نزدش میآید و قبلاً گفته بود که نیاز به یاری داری، اما امشب گفت که حالت خوب شده است و به زودی میآیی.
افسون چون این حرفها را شنید، تعجب کرد. ننهسرباز را که در کناری نشسته بود، صدا زد و گفت: «ننه، راست است که از روی کف دست آینده پیشگویی میکنی؟».… (ادامه مطلب)
برچسب: عیار
یک عیار و چهل طرار – قسمت 42: چهله گندم
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان، خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار ابتدا از یاور کمک خواست و بعد به نزد شاه رفت و به دستور شاه دستگیر شد. یاور از زانیار کمک میخواهد. زانیار به تعقیب دیوانبیگی میپردازد که میداند با افسون سَر و سِری دارد و ننهسرباز را هم مامور مراقبت از خانه شهرنوش همسر افسون میکند. ننهسرباز به حیله خود را در آن خانه جا میکند.
در حالی که زانیار هر روز دیوانبیگی را تعقیب میکرد تا شاید ردی از افسون دغل به دست بیاورد و شاه نیز داروغه را تحت فشار گذاشته بود که سارقهای خزانه را پیدا کند.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 41: ننه سرباز
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان، خزانهدار را فریفته و هر کدام با گنجینهای جداگانه، فراری شدند. خزانهدار ابتدا از یاور کمک خواست و بعد به نزد شاه رفت و به دستور شاه دستگیر شد. یاور خانواده او را از شهر بیرون برده، و از زانیار کمک میخواهد.
زانیار باقیمانده آن روز را صرف گشتن خانههای افسون کرد. اما همانطور که حدس میزد، افسون که فهمیده بود افراد شاه به دنبال او هستند، از همه جاهای شناخته شده قبلیش دوری میکرد و تمام آن خانهها خالی بود. به جز خانه همسرش که هنوز شهرنوش به همراه چندتا از خدمه در آن زندگی میکرد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 40: شناسائی دزدان خزانه
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان، با خزانهدار شاه دوست شده و سپس گرگین خان با صندوقچه جواهرات شاهی و افسون هم با صندوقچه اهدایی اکبرشاه هر کدام جداگانه، فراری شدند. خزانهدار برای کمکخواهی به نزد یاور قصاب رفت. استاد عیار او را پیش شاه میفرستد که زندانی میشود. یاور خانواده او را از شهر بیرون برده برای زانیار پیام میفرستاد که نزدش بیاید.
یاور داستان فریب خوردن خزانهدار و سرقت دو صندوقچه با ارزش را برای زانیار تعریف کرد و در انتها گفت:«به دستور شاه قرار بود که خزانهدار را گردن بزنند، اما حاتمبیگ وزیر نگذاشت و حالا در زندان است.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 39: بازگشت زانیار
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان، با خزانهدار شاه دوست شده و سپس گرگین خان با صندوقچه جواهرات شاهی و افسون هم با صندوقچه اهدایی اکبرشاه هر کدام جداگانه، فراری شدند. خزانهدار از ترس افراد داروغه که به دنبال او میآمدند، به نزد یاور قصاب میرود و کمک میخواهد. یاور او را پیش شاه میفرستد که و به دستور شاه، او دستگیر میشود.
یاور قصاب بلافاصله بعد از رساند امیرمسعود به کاخ شاه عباس به سمت خانه او رفت. هنگامی که به آنجا رسید، به نوکران گفت که پیغامی از سمت امیرمسعود برای خانم خانه دارد و نوشتهای که از امیرمسعود گرفته بود را به آنها داد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 38: دستگیری امیرمسعود ضرابچی
خلاصه: خواندیم که افسون دغل با حیله گرگین خان با خزانهدار شاه دوست شده و سپس گرگین خان با صندوقچه جواهرات شاهی و افسون هم با صندوقچه اهدایی اکبرشاه فرار شدند. خزانهدار از ترس افراد داروغه که به دنبال میآمدند، به نزد یاور قصاب میرود
آن روز صبح یاور قصاب در مغازه مشغول کار بود که پیرمردی با لباسی گرانبها ولی آشفته را دید که هی بر در مغازه میآید و باز میگردد. چند گامی که بر میدارد و دوباره به سمت مغازه بر میگردد. آخر جلو رفت و پیرمرد را صدا زد و به گوشهای کشید و از او پرسید مشکلش چیست.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 37: کشته شدن نگهبان خزانه شاهی
خلاصه: خواندیم چطور افسون دغل و گرگین خان در غیاب زانیار که از عشق فرزانه سر به کوه و بیابان گذاشته، با نقشهای زیرکانه جعبه جواهرات مخصوص شاه را از خزانهدار گرفتند. اما گرگین به افسون کلک زد و با صندوقچه جواهرات ناپدید شد. افسون هم که از یافتن او ناامید شده است تصمیم میگیرد، مجدداً به خزانه دستبرد بزند.
افسون اینبار همدستی نداشت که بتواند با گروگان گرفتن خزانهدار، به او کمک کند. برای همین تصمیم گرفت خود به تنهایی دست به اقدام بزند. او درست شبی را انتخاب کرد که همان فرمانده نگهبانان کشیک نگهبانی خزانه بود. بعد از آنکه امیرمسعود را به خانه رساند، ساعتی صبر کرد و سپس به خزانه شاهی و به نزد سرنگهبان رفت.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 36: گرگین خیانکار
خلاصه: خواندیم چطور افسون دغل و گرگین خان در غیاب زانیار که از عشق فرزانه سر به کوه و بیابان گذاشته است، با نقشهای زیرکانه جعبه جواهرات مخصوص شاه را از خزانهدار گرفتند. اما گرگین به افسون کلک زد و با صندوقچه جواهرات ناپدید شد. در حالی که افسون به دنبالش میگردد.
گرگین خان از وقتی افسون دغل برایش تعریف کرده بود که در آن صندوقچه چه ثروتی نهفته است، به فکر آن افتاده بود که صندوقچه را خود به تنهایی تصاحب کند و از شهر فراری شود. میدانست که بخاطر کلکی که به داروغه در ماجرای دزدان ابریشم زده بود، او به شدت در تعقیبش است تا انتقام بگیرد.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 35: دزدی به دنبال دزد
خلاصه: خواندیم در حالی که زانیار دلشکسته از رقابت با شاهزاده در عشق فرزانه، همراه یارعلی شکارچی سر به کوه و بیابان گذاشته، افسون دغل و گرگین با نقشهای امیرمسعود خزانهدار را مجبور کردن جعبه جواهرات مخصوص شاهی را به او بدهند.
بعد از رفتن افسون به دنبال دزد دروغین، امیرمسعود با وحشت بر سرجای خود ایستاد. نمیدانست چکار باید بکند؟ تنها چیزی که به ذهنش رسید این بود که به خانه برگردد. وقتی به خانه رسید به اهل خانه گفت که حالش خوب نیست و کسی مزاحمش نشود. سپس به اتاقش رفت تا بتواند فکر کند. ارزش جواهرات آن صندوق را میدانست.… (ادامه مطلب)
یک عیار و چهل طرار – قسمت 34: سرقت صندوقچه جواهرات
خلاصه: خواندیم که چطور در حالی که زانیار دلشکسته از رقابت با شاهزاده در عشق فرزانه، همراه یارعلی شکارچی سر به کوه و بیابان گذاشته، افسون دغل و گرگین در فکر دستبرد به خزانه شاهی هستند.
سحرگاه، افسون به رسم آن چند هفته به استقبال امیرمسعود ضرابچی خزانهدار رفت و همراه او از خانه به مسجد رفت و بعد از آن به سمت خزانهشاهی به راه افتادند. در بین راه، در میانه کوچه تاریک افسون کمی به سرعت قدمهایش افزود و چند قدمی از امیرمسعود جلو افتاد. در همان حال ناگهان گرگین خان از تاریکی بنبستی مسقف بیرون پرید و خنجر را زیر گلوی امیرمسعود گذاشت.… (ادامه مطلب)